طب کل‌نگر   Hollistic medicine

طب کل‌نگر یا Holistic Medicine یک رویکرد به سلامتی و درمان است که به عنوان یک رویکرد جامع به مراقبت از بیماران توجه دارد. این رویکرد بر این اصل پایدار است که برای دستیابی به سلامتی بهینه و درمان بیماری‌ها باید به عناصر مختلف تشکیل‌دهنده انسان به طور همزمان و هماهنگ توجه کرد. به عبارت دقیق‌تر طب کل‌نگر بیمار را به عنوان یک کل در نظر می‌گیرد نه تنها یک بیماری. بر اساس فلسفه طب کل‌نگر، سلامتی بهینه در نتیجه دستیابی به یک تعادل مناسب در زندگی حاصل خواهد شد.

این رویکرد تأکید دارد که بدن انسان یک سیستم یکپارچه است و تاثیرهای جسمی، روحی و اجتماعی بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. بنابراین، طب کل‌نگر به انسان به عنوان یک موجود ترکیبی از ابعاد مختلف می‌پردازد و تلاش می‌کند تا تعادل و هماهنگی بین این ابعاد را حفظ نماید.

در این رویکرد، به مسائلی مانند تغذیه، فعالیت‌های ورزشی، مدیتیشن، تأثیرات روانی و محیط زندگی نیز توجه می‌شود و تأثیر آنها بر سلامتی انسان مورد بررسی قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، طب کل‌نگر به سلامتی به عنوان یک تجربه جامع و به تعامل بین ابعاد مختلف انسان توجه دارد.

پزشکان کل نگر بر این باورند که کل فرد از قسمت‌های وابسته به هم تشکیل شده است و اگر یک قسمت به درستی کار نکند، تمام قسمت های دیگر تحت تأثیر قرار می‌گیرند. به این ترتیب، اگر افراد در زندگی خود عدم تعادل (جسمی، عاطفی یا معنوی) داشته باشند، می‌تواند بر سلامت کلی آنها تأثیر منفی بگذارد.

یک متخصص کل‌نگر ممکن است از همه اشکال مراقبت‌های بهداشتی، از داروهای معمولی گرفته تا درمان‌های جایگزین، برای درمان بیمار استفاده کند. او در این فرآیند به عوامل متعددی از جمله تغذیه، فعالیت‌های ورزشی، مدیتیشن و سایر روش‌های طب سنتی و جایگزین توجه دارد تا بهبود عملکرد سیستم‌های بدنی بیمار را ترویج دهد و به عنوان یک هماهنگ‌کننده بین این عوامل عمل کند. این نوع مراقبت به بیمار امکان می‌دهد تا با همکاری تخصصی و هماهنگی میان روش‌های مختلف، به بهبودی و سلامتی دست یابد.

طب کل نگر (پزشکی کل‌نگر) و طب رایج دو دیدگاه مختلف در حوزه بهداشت و درمان هستند.

  1. طب کل نگر (پزشکی کل‌نگر): این رویکرد انسان را به عنوان یک سیستم یکپارچه می‌بیند که شامل جسم، ذهن، و روح می‌شود. طب کل‌نگر تاکید دارد که این سه جنبه به طور تناظری تأثیر می‌گذارند و باید همگی مورد توجه قرار گیرند. در این رویکرد، بهداشت و بهبودی به معنای جامع‌تر و تأثیرگذارتر دیده می‌شوند و ممکن است از روش‌های جایگزین نیز استفاده کنند.
  2. طب رایج: این رویکرد بیشترین توجه را به درمان بیماری‌ها و علائم می‌پردازد. اکثریت پزشکان وارد این دسته می‌شوند و از تحقیقات علمی برای تشخیص و درمان بیماری‌ها استفاده می‌کنند. طب رایج به طور عمده تأثیر ذهن و روح را در فرآیند درمان نادیده می‌گیرد و بیشتر به روش‌های مدرن پزشکی متکی است.

هر دو دیدگاه مهمی در حوزه بهداشت و درمان هستند و انتخاب بین آنها بستگی به نیازها و اعتقادات فردی دارد. بطور مختصر می توان مقایسه ای بین این دو حیطه از علم داشته باشیم:

طب کل نگر (Holistic Medicine):

  • مزایا:
    • تمرکز بر سلامت کلی بدن و ذهن.
    • استفاده از روش‌های طبیعی و تکمیلی به جای داروهای شیمیایی.
    • ترکیب درمان‌های مختلف برای بهبود شفا.
  • معایب:
    • نیاز به زمان بیشتر برای درمان.
    • عدم تضمین کامل درمان در برخی موارد.
    • ارتباط ممکن با ترکیبات معدود داروها.

طب رایج (Conventional Medicine):

  • مزایا:
    • شواهد علمی و تحقیقات گسترده.
    • داروهای موثر برای کنترل بیماری‌ها.
    • درمان‌های سریع در برخی حالات.
  • معایب:
    • عدم تمرکز بر سلامت کلی.
    • اثرات جانبی و مشکلات ناشی از داروها.
    • تمرکز بر درمان علائم بیماری تا کشف علت اصلی.

هر کدام از این دو رویکرد مزایا و معایب خود را دارند، و انتخاب بین آنها باید بر اساس نیاز و موقعیت بیماری انجام شود.

تعریف پزشکی جایگزین (Complementary Medicine):

پزشکی جایگزین یا مکمل یک رویکرد بهداشتی و درمانی است که از روش‌ها و تکنیک‌های مکمل پزشکی رایج یا طب مدرن برای بهبود سلامت انسان استفاده می‌کند. در دهه‌های 1970 و1980، این رشته‌ها عمدتاً به عنوان جایگزینی برای مراقبت‌های بهداشتی مرسوم ارائه شدند و از این رو در مجموع به عنوان «پزشکی جایگزین» شناخته شدند. این رویکرد به تکنیک‌ها، ترکیب‌های طبیعی، تغذیه مکمل، تکنیک‌های روان‌شناختی، تمرینات فیزیکی خاص، و دیگر روش‌های مشابه توجه دارد که به عنوان مکمل به درمان‌ها و روش‌های پزشکی رایج برای بهبود سلامت فرد معرفی می‌شوند. این رویکرد به افراد کمک می‌کند تا به صورت جامع‌تری به مسائل سلامتی‌شان نگاه کنند و به تعادل بین جسم، ذهن، و روح اهمیت بدهند. پزشکی جایگزین نیز به تشویق افراد به تصمیم‌گیری‌های بهتر برای سلامت خود و پیشگیری از بیماری‌ها می‌پردازد.

این نوع پزشکی به طور معمول به عنوان یک روش مکمل برای پزشکی رایج محسوب می‌شود و معمولاً تحت نظر متخصصان و پزشکان ماهری که دانش لازم در زمینه‌های مکمل دارند، انجام می‌شود. پزشکی جایگزین به اهمیت ارتقاء سلامت به جای درمان بیماری‌ها معتقد است و افراد را به تصمیم‌گیری‌های بهتر در خصوص سلامت خود و ترکیب مناسب روش‌های درمانی تشویق می‌کند. هدف آن ترکیب بهترین عناصر پزشکی و رویکردهای تکمیلی در راستای ارتقاء کیفیت زندگی و سلامت افراد می‌باشد و بدن انسان را به عنوان یک واحد یکپارچه و به هم مرتبط نگاه می‌کند.

پزشکی جایگزین شامل تعداد زیادی روش و تکنیک مختلف است که به عنوان روش مکمل برای پزشکی رایج مورد استفاده قرار می‌گیرند. در زیر، برخی از اصلی‌ترین و پرکاربردترین روش‌ها و تکنیک‌های زیر مجموعه پزشکی جایگزین را شرح داده‌ام (این لیست ممکن است شامل همه رویکردهایی نباشد که به عنوان درمان های مکمل در نظر گرفته می‌شوند):

تکنیک‌ها و تمرینات مبتنی بر تغییر و تحول بر بدن (Manipulation and body-based practices)

  • ماساژ (Massage): این روش مبتنی بر تحریک و اعمال فشار بر پایانه‌های عصبی و نقاط فشار بدن به منظور تقویت و ارتقاء آرامش و کاهش درد می‌باشد. انواع مختلفی از ماساژ وجود دارد، به عنوان مثال، شیاتسو، سوئدی، رفلکسولوژی و … . با این حال، گستره‌ترین حرکات در روش‌های مختلف ماساژ بر پنج حرکت اصلی ماساژ سوئدی استوار است: افلوراژ (ضربه‌های آرام و ریتمیک در جهت جریان خون به سمت قلب)، پتریساژ (ورز دادن، فشار دادن و چرخاندن گروه‌های عضلانی)، اصطکاک (فشار ثابت یا حرکات دایره‌ای محکم که اغلب در اطراف مفاصل استفاده می‌شود)، ضربه‌زدن (ضربه‌زدن دست‌ها بر روی بدن) و لرزش (حرکت سریع عضله به جلو و عقب). ماساژ درمانی برای کاهش استرس و اضطراب، بهبود خلق و خو، کمک به آرامش و کنترل درد استفاده می‌شود. اگر جراحی کرده‌اید، ماساژ می‌تواند باعث بهبودی در محل برش شود و ممکن است از ایجاد اسکار جلوگیری یا سبب کاهش آن گردد. ثابت شده است که ماساژ پا تأثیر مثبتی بر درد، حالت تهوع و آرامش دارد.
  • رفلکسولوژی (Reflexology): این درمان شامل اعمال فشار دستی به بخش‌هایی از بدن که با اندام‌ها یا سیستم‌های آسیب دیده مرتبط است، می‌باشد. رفلکسولوژی ممکن است به کاهش علائمی مانند درد، یبوست و حالت تهوع کمک کند.
  • دستکاری کایروپراکتیک یا استئوپاتیک (Chiropractic or osteopathic manipulation): این یک رویکرد عملی است که بر ستون فقرات و سایر مفاصل بدن شما و ارتباط آنها با سیستم عصبی شما تمرکز دارد. این رویکردها شامل حرکت دادن عضلات و مفاصل با استفاده از کشش، فشار ملایم و مقاومت است. آنها می‌توانند به کاهش درد عضلانی و بهبود تحرک و عملکرد کلی شما کمک کنند. این رویکرد می‌تواند به کاهش شدت علائم مختلف از جمله میگرن، درد قاعدگی و سندرم تونل کارپ کمک کند.
  • کاپینگ (Cupping): این روش یک نوع ماساژ درمانی است که شامل استفاده از فنجان‌های گرم‌شده برای ایجاد خلاء روی پوست شما می‌باشد. جهت کاهش التهاب، جریان خون را به مناطق مورد نظر افزایش می‌دهد.

تکنیک های ذهن-بدن (Mind-body techniques)

  • مدیتیشن (Meditation) : مدیتیشن روشی جهت تسکین ذهن شما برای از بین بردن تنش عضلانی و رسیدن به آرامش درونی است. اشکال متعددی از مدیتیشن وجود دارد که به صورت فردی یا گروهی آموزش داده می‌شود.
  • آرامش و تنفس عمیق (Relaxation and deep breathing). تمدد اعصاب و تکنیک‌های تنفسی بیشتر به رهایی از تنش عضلانی، تسکین تنگی نفس، کاهش اضطراب و تشویق کمک می‌کند، به‌ویژه در هنگام دریافت درمان‌های ناخوشایند یا استرس‌زا.
  • یوگا (Yoga): یوگا نوعی ورزش ملایم که شامل حالات بدن و تکنیک‌های تنفسی است. هزاران سال است که در هند انجام می‌شود و اکنون در سراسر جهان محبوب است. در غرب، یوگا بیشتر به دلیل فواید جسمی آن ارزش دارد تا معنوی، مانند توانایی آن در افزایش لطافت و شادابی و کاهش استرس و خستگی.
  • منظره درمانی (Landscape therapy): منظره درمانی نشان دادن مناظر آرامش بخش است که می‌تواند آرامش و آسودگی‌خاطر را برانگیزد. مناظر ممکن است در یک اتاق تاریک از طریق نمایش اسلاید یا صفحه نمایش ویدیویی نشان داده شوند یا ممکن است در قالب کتاب‌های هنری یا آثار هنری واقعی نشان داده شوند. منظره درمانی اغلب به عنوان یک تکنیک حواس‌پرتی برای کمک به مدیریت درد و اضطراب استفاده می‌شود.
  • موزیک درمانی (Music therapy): موسیقی درمانی یک هنر تاثیرگذار برای کمک به افراد جهت دستیابی به هارمونی و تعادل طراحی شده است. موسیقی درمانی می‌تواند شامل گوش دادن و/یا پخش موسیقی باشد. موسیقی درمانگران افراد متخصصی هستند که برای طراحی برنامه‌های موسیقی مناسب برای هر بیمار آموزش دیده‌اند. از طریق موسیقی مسائل عاطفی، روحی و رفتاری را جستجو می‌کنند. موسیقی درمانی می‌تواند به آزادسازی احساسات و تقویت آرامش کمک کند. گوش دادن به موسیقی می‌تواند آرامش بخش یا نشاط آور باشد.
  • درمان به کمک حیوانات (Animal-assisted therapy): یک درمانگر با سگ‌ها یا حیوانات دیگر همکاری می‌کند تا به شما کمک کند تا بهتر با مشکلات سلامتی خود از جمله اختلالات سلامت روان، سرطان و بیماری قلبی کنار بیایید. درمان با کمک حیوانات می‌تواند درد و اضطراب، افسردگی و خستگی مرتبط با بسیاری از مشکلات سلامتی را کاهش دهد.
  • بیوفیدبک‌:(Biofeedback) این یک تکنیک آموزشی است که از طریق آن یاد می‌گیرید افکار، احساسات یا رفتار خود را کنترل کنید. درمانگر شما عملکردهای بدن شما (به عنوان مثال EEG برای اندازه‌گیری امواج مغزی، نوار قلب برای اندازه‌گیری ضربان قلب، EMG برای اندازه‌گیری انقباضات عضلانی) را در طول درمان اندازه‌گیری می‌کند، و با یادگیری استراتژی‌های مقابله‌ای جدید، تغییراتی را در این اندازه‌گیری‌ها مشاهده خواهید کرد.
  • تصویرسازی یا تصاویر هدایت شده Guided imagery or visualization)): با این درمان، یک پزشک به شما کمک می‌کند تا تصاویر ذهنی مثبت و نتایج دلخواه را برای موقعیت‌های خاص ایجاد کنید. برای مثال، زمانی که در حالت آرامش هستید، ممکن است بر احساس قوی‌تر یا بهتر شدن تمرکز کنید، یا ممکن است تخریب سلول‌های تومور را تصور کنید. در تکنیک دیگری، شما ممکن است جنبه های مختلف درمان را تجسم کنید، از کم ترسناک‌ترین تا دردناک‌ترین، حفظ آرامش در هر مرحله.
  • هیپنوتیزم درمانی Hypnotherapy)): هیپنوتیزم درمانی شبیه به تصویرسازی هدایت شده است، اما یک پزشک یا هیپنوتراپیست دارای مجوز باعث ایجاد آرامش عمیق می‌شود.
  • دعا درمانی (rayer therapy): این رویکرد برای شفای ذهنی و عاطفی استفاده می‌کند. دعا می‌تواند به عنوان ابزاری برای کشف ناراحتی‌ها و استرس‌های گذشته، حال یا آینده قلب / روح شما استفاده شود. این موضوع می‌تواند به شما کمک کند تا خودتان را بهتر درک کنید و احساسات را کشف و رها کنید. دعای شما شخصی است – درمانگر صرفاً به عنوان یک تسهیل کننده عمل می‌کند.

انرژی درمانی (Energy therapies)

  • تای چی (Tai Chi): تای چی یک هنر رزمی غیر جنگی است که از تکنیک‌های تنفسی و دنباله‌ای از حرکات آرام برای بهبود جریان چی یا «انرژی زندگی» برای آرام کردن ذهن و ارتقای خود درمانی استفاده می‌کند. اغلب به عنوان “مراقبه در حرکت” توصیف می‌شود. این بیشتر به عنوان نوعی مراقبت بهداشتی پیشگیرانه انجام می‌شود تا پاسخ به یک بیماری.
  • چی گونگ (Qi gong): چی گونگ یک سیستم باستانی حرکت، تکنیک‌های تنفس و مراقبه است. این برای توسعه و بهبود گردش qi یا “انرژی زندگی” در اطراف بدن شما طراحی شده است.
  • لمس درمانی (Therapeutic touch): با لمس درمانی، یک پزشک میدان انرژی خود را با شما هماهنگ می‌کند تا اختلالات در «جریان انرژی» متعادل شود و قدرت شفابخش بدن شما بتواند آزادانه کار کند. دست‌های درمان‌گر چند اینچ بالاتر از بدن شما قرار می‌گیرند و به آرامی از روی آن عبور می‌کنند تا هرگونه تغییر یا انسداد در میدان انرژی را ارزیابی کنند. انرژی شفابخش از بدن تمرین‌کننده به بدن شما هدایت می‌شود. لمس درمانی برای درمان شرایط مرتبط با استرس مانند خستگی و سردرد و همچنین تسکین درد، به ویژه در اثر فشار عضلانی و پس از جراحی استفاده می‌شود. همچنین برای بهبود زخم و اختلالات لنفاوی و گردش خون استفاده شده است.
  • ریکی (Reiki): ریکی شکلی از درمان‌های معنوی ژاپنی است که ریشه در بودیسم باستانی تبتی دارد. هدف ریکی ارتقای سلامت، حفظ رفاه و کمک به شما برای دستیابی به سطح بالاتری از آگاهی است. تمرین‌کنندگان «انرژی ریکی» را از طریق دست‌های خود هدایت می‌کنند (آنها را روی بدن پوشیده‌تان نگه می‌دارند)، و انرژی را به مناطق مورد نیاز شما هدایت می‌کنند. ریکی ادعا می‌کند که مراکز انرژی بدن یا “چاکراها” را متعادل می‌کند و انسدادهای انرژی را که منجر به ناهماهنگی و بیماری می‌شود، از بین می‌برد. برخی از افراد ممکن است پس از درمان احساس آرامش کنند. دیگران احساس نشاط می‌کنند.
  • طب سوزنی (Acupuncture): طب سوزنی یک سیستم باستانی چینی از مراقبت‌های بهداشتی است. هدف آن پیشگیری و درمان بیماری‌ها و شرایط خاص با چسباندن سوزن‌های بسیار ظریف و محکم به نقاط بدن شماست. اعتقاد بر این است که طب سوزنی ترشح اندورفین – مسکن‌های طبیعی – را تحریک می‌کند که همچنین می‌تواند احساس خوب بودن را افزایش دهد. طب فشاری، که در آن همان نقاط طب سوزنی با دست تحریک می‌شوند، ممکن است به همان روش، اما به میزان کمتر، موثر باشد.
  • آهنربا درمانی (Magnets): این درمان شامل قرار دادن آهنربا بر روی بدن شما برای کاهش درد یا بهبود سلامتی می‌باشد

سایر رویکردهای مکمل (Other complementary approaches)

مکمل‌های غذایی و داروهای گیاهی (Dietary supplements and herbal remedies): مکمل‌های غذایی شامل ویتامین‌ها، مواد معدنی، گیاهان و آنزیم‌ها می‌باشد. ایمنی و اثربخشی این روش توسط سازمان غذا و داروی ایالات متحده آمریکا تایید نمی‌شوند. به عنوان مثال می‌توان به گلوکزامین، کندرویتین، خارمریم، جینکو، نخل اره‌ای، جینسینگ، روغن ماهی، اکیناسه، ویتامین D، کلسیم سیر و چای سبز اشاره کرد.

رایحه درمانی(Aromatherapy) : در رایحه درمانی، شما در معرض روغن‌های ضروری هستید. روغن‌ها ممکن است در یک اتاق تبخیر شوند یا از طریق پوست شما جذب شوند. تصور می‌شود که رایحه‌های آزاد شده توسط روغن روی هیپوتالاموس، بخشی از مغز که بر هورمون‌های شما تأثیر می‌گذارد، اثر می‌گذارند. در تئوری، بو ممکن است بر خلق و خو، متابولیسم، سطح استرس و میل جنسی شما تأثیر بگذارد. برخی از اسانس‌های رایج عبارتند از: بابونه، اسطوخودوس، نعناع فلفلی، رزماری، اکالیپتوس، چوب صندل و درخت چای. انتخاب و پاسخ به رایحه بسیار شخصی است.

مزایا و معایب استفاده از پزشکی مکمل:

پزشکی مکمل یا جایگزین، به مجموعه‌ای از رویکردها و تکنیک‌های درمانی اطلاق می‌شود که به عنوان مکملی برای پزشکی رایج (پزشکی غربی) مورد استفاده قرار می‌گیرد. در زیر مزایا و معایب استفاده از پزشکی مکمل و تکنیک‌های رایج آن توضیح داده شده است:

مزایا:

  1. رویکرد همگرایی (integrated approach): همگرایی در پزشکی مکمل به معنای ترکیب استفاده از تکنیک‌ها و روش‌های مکمل با پزشکی رایج (پزشکی غربی) است. این رویکرد با فرض این که تکنیک‌های مکمل می‌توانند بهبودی درمانی را تکمیل کنند و در برخی موارد به افزایش کیفیت درمان و بهبود سلامتی افراد منجر شوند. در ادامه، توضیحات بیشتری در مورد همگرایی در پزشکی مکمل آورده شده است:
  • ترکیب درمان‌های مکمل با درمان‌های سنتی: در این رویکرد، از تکنیک‌های مکمل همچون تغذیه سالم، تمرینات تندرستی، مکمل‌های گیاهی، ماساژ، یوگا، و تکنیک‌های تنفسی به عنوان مکملی برای درمان‌های سنتی استفاده می‌شود. به عنوان مثال، برای درمان بیماری‌های قلبی، به علاوه بهبود رژیم غذایی و تمرینات ورزشی می‌توان از مکمل‌های گیاهی مانند گیاه اکلیپتوس (Eucalyptus) استفاده کرد.
  • افزایش کیفیت درمان: همگرایی به پزشکان امکان می‌دهد تا تجربه‌های مطبوع و کیفیت درمان خود را بهبود بخشند. این امر می‌تواند به افزایش رضایت مشتریان و بیماران از خدمات پزشکی منجر شود.
  • کاهش عوارض جانبی: ترکیب درمان‌های مکمل با درمان‌های رایج ممکن است به کاهش عوارض جانبی ناخواسته درمان‌های شیمیایی و دارویی کمک کند. به عنوان مثال، مکمل‌های گیاهی می‌توانند عوارض جانبی شدیدی که توسط داروهای شیمیایی ایجاد می‌شوند، کاهش دهند.
  • استفاده از درمان‌های بهینه: با همگرایی، افراد می‌توانند از بهترین ترکیب درمانی برای شرایط خود بهره‌برداری کنند. به عبارت دیگر، ترکیب مهارت‌های پزشکی سنتی و تکنیک‌های مکمل می‌تواند به شخصی‌سازی درمان منجر شود.
  • تمرکز بر سلامت و پیشگیری: همگرایی در پزشکی مکمل به تمرکز بر سلامتی و پیشگیری از بروز بیماری‌ها معروف است. این به معنای این است که به جای تمرکز بر درمان بیماری‌ها، بر تقویت سیستم ایمنی بدن و بهبود عمومی سلامتی افراد تاکید می‌شود.
  • نظارت پزشکی: در همگرایی، نظارت پزشکی از اهمیت بسیاری برخوردار است. پزشک معالج مسئول تعیین نیازهای بیمار و تنظیم ترکیب درمانی صحیح می‌باشد و از تداخل‌ها و عوارض جانبی پیشگیری می‌کند.
  • تداوم و تاثیرات طولانی مدت: ترکیب درمان‌های مکمل و رایج ممکن است تاثیرات طولانی مدت و تداوم درمان را بهبود بخشد و از بازگشت بیماری‌ها و علائم جلوگیری کند.

باید توجه داشت که همگرایی در پزشکی مکمل نیاز به نظارت و مشورت با پزشک دارد تا تأثیرات مثبت درمانی برای هر شخص تعیین شود و تدابیر ایمنی رعایت شود.

  1. بدون عوارض جانبی جدی: بسیاری از تکنیک‌های پزشکی مکمل، بدون دارا بودن عوارض جانبی جدی که در داروهای شیمیایی ممکن است به وجود آید، استفاده می‌شوند. این مورد سبب جلب افراد اعتماد افراد به این روش‌ها می‌شود.
  2. تمرکز بر ارتقاء سلامتی و پیشگیری: پزشکی مکمل به تمرکز بر ارتقاء سلامتی و پیشگیری از بیماری‌ها معروف است. این به معنای این است که این روش‌ها می‌توانند به افراد کمک کنند که سلامتی خود را حفظ کنند و از بروز بیماری‌ها جلوگیری کنند.
  3. گزینه برای افرادی که به درمان‌های رایج پاسخ نمی‌دهند: برخی از افراد به درمان‌های سنتی پاسخ نمی‌دهند یا عوارض جانبی جدی دارند. پزشکی مکمل به عنوان یک گزینه دیگر برای این افراد ارائه می‌شود.

معایب:

  1. عدم موجود شواهد علمی اثبات شده کافی: یکی از معایب اصلی استفاده از پزشکی مکمل، عدم تأیید علمی کافی تکنیک‌ها و روش‌های مکمل است. این به معنای این است که ادعاهای مرتبط با تأثیرات مثبت آنها باید با احتیاط بیشتری مورد بررسی قرار گیرند.
  2. ممکن است به جای درمان تأثیر زیان‌بار داشته باشد: در برخی موارد، استفاده نادرست از تکنیک‌های پزشکی مکمل ممکن است به جای بهبود، به افزایش عوارض بیماری‌ها و تأثیرات زیان‌بار منجر شود.
  3. هزینه‌های بالا: بعضی از تکنیک‌های پزشکی مکمل هزینه‌های بالایی دارند و توسط بیمه‌ها پوشش داده نمی‌شوند. این موضوع ممکن است برای افرادی با منابع مالی محدود مشکل‌ساز باشد.
  4. تداخل با درمان‌های رایج: استفاده همزمان از تکنیک‌های پزشکی مکمل و درمان‌های رایج ممکن است به تداخل در درمان و عوارض جانبی ناخواسته منجر شود. این تداخل‌ها باید توسط پزشکان در نظر گرفته شوند.
  5. عدم درسترسی به اطلاعات و منابع آموزشی کافی: در بسیاری از موارد، افراد به درستی آموزش داده نمی‌شوند و اطلاعات کافی در مورد استفاده از تکنیک‌های پزشکی مکمل ندارند. این ممکن است به استفاده نادرست و ناامن منجر شود.
  6. انصراف از درمان‌های رایج: استفاده از تکنیک‌های پزشکی مکمل ممکن است به بعضی افراد انگیزه دهد که از درمان‌های رایج صرفاً به دلیل اعتقاد به پزشکی مکمل صرف نظر کنند، که ممکن است منجر به از دست دادن درمان‌های کارآمد باشد.
  7. عدم نظارت کافی: اصول و نظارت بر تکنیک‌های پزشکی مکمل ممکن است متفاوت باشد و در بعضی موارد نظارت کافی بر کیفیت و ایمنی این تکنیک‌ها وجود نداشته باشد. این موضوع ممکن است مشکلاتی در اثربخشی مناسب روش در درمان ایجاد کند.

باید توجه داشت که مزایا و معایب استفاده از پزشکی مکمل بستگی به نوع تکنیک مکمل و شرایط فردی دارند و برای هر فرد ممکن است متفاوت باشند. برای استفاده از این تکنیک‌ها، بهتر است با پزشک خود مشورت کنید و از توصیه‌های وی در انتخاب بهترین رویکرد بهداشتی برای شما بهره‌برداری کنید.

اگر علاقه مند به شروع طب مکمل باشم چه باید بکنم؟

در این رابطه چند نکته مهم وجود دارد:

  • قبل از شروع هر گونه درمان تکمیلی با درمانگر اولیه خود صحبت کنید.
  • هرگز بدون مشورت با درمانگر اولیه سنتی خود، مصرف داروهای تجویز شده را متوقف نکنید.
  • از درمانگر فعلی خود بخواهید که توصیه او را برای درمانگر مکمل ارائه دهد.
  • مراکز بهداشتی، درمانی معتبر را برای نوع خدمت مورد نظر خود جستجو کنید. می‌توانید درباره الزامات مجوز یا گواهینامه مورد نظر مطالعه داشته باشید و یا از پزشکان و متخصصین این حوزه استعلام فرمایید..
  • تا آنجا که می‌توانید درباره پزشک خاصی که به دیدن آن علاقه دارید، از جمله تحصیلات، آموزش، مجوزها یا گواهینامه آنها اطلاعات کسب کنید. امروزه می‌توانید این اطلاعات را در جستجوهای وب‌سایت بیابید یا به سادگی با دفتر آن‌ها تماس بگیرید و قبل از گرفتن وقت آن را بخواهید.
  • دریابید که آیا پزشک مکمل با درمانگر سنتی شما کار می‌کند یا خیر. این مهم است که همه درمانگران شما با یکدیگر همکاری کنند تا بهترین مراقبت ممکن را به شما ارائه دهند.
  • از درمانگر مکمل خود بپرسید که آیا با افرادی با شرایط خاص سلامتی شما کار کرده است یا خیر.
  • همه درمانگر خود – پزشکان طب سنتی و طب مکمل – را در مورد تمام داروهای تجویز شده و سایر محصولات بهداشتی و درمانی که استفاده می کنید به روز نگه دارید. این به همه متخصصین کمک می‌کند تا دید کاملی از اقداماتی که برای مدیریت سلامت خود انجام می‌دهید داشته باشند.
  • در صورت تداوم یا بدتر شدن علائم، به پزشک سنتی خود مراجعه کنید.

چگونه بفهمم که درمان مکمل ایمن، مؤثر و از نظر علمی قابل اعتماد است؟

دانستن این نکته مهم است که تحقیقات، نتایج و شواهد علمی تاییدکننده ایمنی و اثربخشی درمان مکمل ممکن است برای همه رویکردها در دسترس نباشد. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد رویکردهای خاص می‌توانید از طریق:

  • صحبت با متخصصین و درمانگران سنتی خود در مورد درمان‌های مکملی که در نظر دارید از آنها بهره ببرید. از آنها در مورد ایمنی و اثربخشی این رویکردها سوال بپرسید.
  • درخواست از درمانگر مکمل برای منابع علمی مبنی بر ایمنی و اثربخشی روش‌هایی که برای وضعیت سلامتی شما استفاده می‌کنند.
  • بازدید یا تماس با کتابخانه یا یک کتابخانه پزشکی (یک دانشکده پزشکی یا برخی از بیمارستان‌ها) برای یافتن مقالات مجلات علمی یا کتاب‌های قابل اعتماد در مورد درمان مکمل یا محصولی که به آن علاقه دارید کمک بخواهید.
  • بازدید از وب سایت‌های معتبر علمی بین المللی که ممکن است اطلاعات مفیدی را ارائه دهند.

تعریف پزشکی رایج (Conventional Medicine):

پزشکی رایج، همچنین به عنوان پزشکی مدرن یا پزشکی غربی نیز شناخته می‌شود، یک رویکرد بهداشت و درمان است که بر اساس شواهد علمی، دانش پزشکی مورد تأیید، و تکنولوژی پزشکی پیشرفته ساخته شده است. این رویکرد به تشخیص، پیشگیری، و درمان بیماری‌ها و مشکلات سلامت انسان از طریق روش‌های متعددی استوار دارد، از جمله:

  1. داروها: مصرف داروهای تأییدشده و تجویزی توسط پزشکان به عنوان درمان‌های مختلف برای بیماری‌ها و حالت‌های مختلف.
  2. جراحی: انجام عمل‌های جراحی توسط جراحان با هدف تصحیح بیماری‌ها، حذف تومورها، درمان آسیب‌های جسمی، و بهبود عملکرد بدن.
  3. تصویربرداری پزشکی: استفاده از تجهیزات تصویربرداری مانند اشعه‌ای، ان‌ام‌آری، توموگرافی کامپیوتری و سونوگرافی برای تشخیص و تجزیه و تحلیل بیماری‌ها.
  4. تحقیقات پزشکی: انجام تحقیقات علمی جهت توسعه داروهای جدید، روش‌های درمانی نوین و درک بهتری از مکانیسم‌های بیماری‌ها.
  5. کار با تخصص‌های متعدد: پزشکان مختصص در زمینه‌های مختلف مانند داخلی، جراحی، چشم‌پزشکی، دندان‌پزشکی، نئورولوژی، و دیگر تخصص‌ها به مراقبت از بیماران می‌پردازند.

پزشکی رایج به دنبال تقویت سلامت و بهبودی افراد است، اما به طور عمده بر روی درمان بیماری‌ها تمرکز دارد. این رویکرد به شواهد علمی و تکنولوژی پزشکی پیشرفته پایبند است و به عنوان استاندارد در درمان‌های پزشکی مورد تأیید قرار دارد.

مزایا:

  1. شواهد و مستندات علمی: پزشکی رایج یک رویکرد بهداشتی و درمانی است که بر اساس شواهد علمی و دانش پزشکی مربوط به آن استوار است. این به این معناست که روش‌ها و درمان‌های پزشکی از طریق تحقیقات دقیق و آزمایش‌های بالینی ارزیابی و تأیید می‌شوند. این شواهد به افراد اطمینان می‌دهند که درمان‌هایی که دریافت می‌کنند، به عنوان یک روش موثر مورد تایید می‌باشد.
  2. تخصص‌های مختلف: تخصص و تنوع در پزشکی رایج این امکان را فراهم می‌نماید تا پزشکان در زمینه‌های خاصی تخصص یابند. هر تخصص به مسائل و بیماری‌های خاصی متمرکز می‌شود و پزشکان متخصص در آن تخصص مهارت‌ها و دانش تخصصی خود را توسعه می‌دهند. تنوع در تخصص‌ها به افراد این امکان را می‌دهد که به بهترین تخصص برای مشکلات و نیازهای خود دسترسی داشته باشند و مراقبت‌های بهداشتی و درمانی متناسب با وضعیتشان را دریافت کنند.
  3. تکنولوژی پیشرفته: پزشکی رایج از تجهیزات تصویربرداری و تشخیصی پیشرفته مانند اشعه‌ای، سونوگرافی، MRI و CT اسکن استفاده می‌کند. این تجهیزات به تشخیص دقیق‌تر بیماری‌ها و برنامه‌ریزی بهتر درمان کمک می‌کنند.
  4. دسترسی به درمان‌های پیشرفته: یکی از مزایای برجسته پزشکی رایج، دسترسی به درمان‌های پیشرفته و فناوری‌های پزشکی نوین است. این مزیت به افراد این امکان را می‌دهد که به تشخیص دقیق‌تر بیماری‌ها و بهبود بیماران با استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته دست یابند. در زیر توضیحات بیشتری درباره این موضوع آمده است:
  1. تجهیزات تصویربرداری پیشرفته: پزشکی رایج از تجهیزات تصویربرداری پیشرفته مانند رادیوگرافی دیجیتال، MRI (تصویربرداری مغناطیسی هسته‌ای)، CT اسکن (کامپیوتریزه تصویربرداری مقطعی) و سونوگرافی استفاده می‌کند. این تجهیزات به پزشکان کمک می‌کنند تا بیماری‌ها و مشکلات درونی بدن را با دقت بالا تشخیص دهند.
  2. روش‌های درمانی ترکیبی نوین: پزشکی رایج از درمان‌های ترکیبی برای بسیاری از بیماری‌ها استفاده می‌کند. این به معنای استفاده از ترکیب داروها، روش‌های جراحی، درمان‌های تشعشعی و تراپی‌های فیزیکی می‌باشد. این روش درمانی بهبود نتایج و کاهش عوارض جانبی را همراه خواهد داشت.
  3. داروهای نوین و درمان‌های هدفمند: پزشکی رایج به توسعه و استفاده از داروهای نوین و درمان‌های هدفمند اختصاص می‌دهد. این داروها و درمان‌ها به عنوان گزینه‌های موثر در درمان بیماری‌های مختلف، از جمله بیماری‌های مزمن و شایع مورد استفاده قرار می‌گیرند.
  4. جراحی پیشرفته: تکنیک‌های جراحی پیشرفته و دقیق‌تر با استفاده از روباتیک و فناوری‌های پیشرفته دستیابی به نتایج بهتر و با کمترین عوارض جانبی را فراهم می‌کنند. این تکنولوژی‌ها به جراحان امکان می‌دهند تا به دقت بیشتری در عملیات جراحی اقدام کنند.
  5. درمان‌های نوین در بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی: بسیاری از بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی مجهز به تجهیزات پیشرفته و ارائه خدمات درمانی نوین هستند. این مراکز امکان دسترسی به درمان‌های تخصصی و پیشرفته را برای بیماران فراهم می‌کنند.
  6. تحقیقات پزشکی و کارآزمایی‌های بالینی: پزشکی رایج دارای سیستم تحقیقات پزشکی پیشرفته‌ای است که به توسعه دانش پزشکی و درمان‌های جدید کمک می‌کند. کارآزمایی‌های بالینی انجام می‌شوند تا اثربخشی درمان‌های جدید ارزیابی شود.

دسترسی به این درمان‌های پیشرفته به بیماران امکان می‌دهد که بهبود سریع‌تر و کیفیت بهتری از مراقبت‌های بهداشتی و درمانی را تجربه کنند. این درمان‌ها به طور گسترده در مواردی مانند درمان بیماری‌های مزمن، جراحی‌های پیشرفته، و تشخیص دقیق بیماری‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند و به بهبود کیفیت زندگی افراد کمک می‌کنند.

معایب:

  1. استفاده از داروها: یکی از معایب اصلی پزشکی رایج، استفاده از داروها با عوارض جانبی احتمالی است. برخی از افراد ممکن است به داروها حساسیت داشته باشند یا به طور طولانی نیاز به درمان دارویی داشته باشند.
  2. تمرکز بر درمان به جای پیشگیری: یکی از معایبی که در پزشکی رایج وجود دارد، تمرکز بر درمان بیماری‌ها به جای پیشگیری از آن‌ها است. در این رویکرد، اصلی‌ترین توجه به درمان بیماری‌ها و علائم آن‌ها، به جای اقدامات پیشگیری از بروز بیماری‌ها و بهبود سلامتی در دوران پیش‌بیماری می‌باشد.
  3. هزینه‌های بالا: درمان‌های پزشکی رایج ممکن است هزینه‌های بالایی داشته باشند، به ویژه در کشورهایی که سیستم بهداشتی پیشرفته و هزینه‌بر برای درمان دارند.
  4. وابستگی به بیمه‌های سلامت: بسیاری از افراد برای دسترسی به درمان‌های پزشکی رایج نیاز به بیمه‌های سلامت دارند که ممکن است هزینه‌های اضافی داشته باشد.

در نهایت، استفاده از پزشکی رایج یا پزشکی مدرن وابسته به نیازها و شرایط فردی هر فرد است. برای تصمیم‌گیری در مورد بهترین رویکرد بهداشتی و درمانی برای شما، مشاوره با پزشک خود و در نظر گرفتن وضعیت سلامت و تاریخچه پزشکی شما ضروری است.

پزشکی Lifestyle یا طب زندگی:

پزشکی Lifestyle یا طب زندگی به یک رویکرد بهداشتی و پزشکی اشاره دارد که تأکید بر نقش عوامل زندگی روزمره، عادات سلامتی، تغذیه، فعالیت بدنی و مسائل روحی و روانی در حفظ و ارتقاء سلامتی انسان دارد. این رویکرد تأکید دارد که رعایت اصول سالم زیستن در زندگی روزمره و تغییر در عادات می‌توانند به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی و پیشگیری از بیماری‌ها تأثیرگذار باشند. در زیر، جنبه‌های مهم پزشکی Lifestyle شرح داده شده‌اند:

  1. تغذیه سالم: شامل مصرف یک رژیم غذایی متنوع و تغذیه‌ای که نیازهای مختلف بدن را تأمین می‌کند، از جمله میوه‌ها، سبزیجات، غلات کامل، ماهی، میوه‌های خشک و محصولات لبنیات بدون چربی اشباع می‌شود. همچنین بر کنترل و کاهش مصرف قند و شکرهای ساده نیز تاکید دارد.
  2. 2. فعالیت بدنی: تمرینات منظم و فعالیت بدنی به افراد کمک می‌کند تا وزن مناسب را حفظ کنند، عملکرد قلب و عروق را بهبود بخشند، عضلات را تقویت کنند و خطر ابتلا به بیماری‌های مزمن مانند دیابت و بیماری‌های قلبی را کاهش دهند.
  3. مدیریت استرس: تمرینات تنفسی، مدیتیشن، یوگا و روش‌های مشابه به افراد کمک می‌کند تا استرس روزانه را مدیریت کنند و اثرات منفی آن بر سلامت را کاهش دهند.
  4. کاهش مصرف مواد مخدر و الکل: کاهش مصرف یا ترک مواد مخدر و الکل می‌تواند بهبود قابل توجهی در سلامت روانی و جسمی افراد داشته باشد.
  5. خواب و استراحت کافی: برای حفظ سلامت روانی و جسمی، خواب به مقدار کافی و با کیفیت بالا اهمیت دارد.
  6. پیشگیری از استعمال دخانیات: ترک دخانیات و جلوگیری از مصرف تنباکو می‌تواند به بهبود سلامت ریه و کاهش خطر ابتلا به بیماری‌های تنفسی کمک کند.
  7. مدیریت وزن: حفظ وزن مناسب و کاهش وزن در صورت نیاز می‌تواند به پیشگیری از بیماری‌های مزمن مانند دیابت نوع 2، بیماری‌های قلبی و بیماری‌های مفصلی کمک کند.
  8. مراقبت‌های پزشکی دوره‌ای: مراجعه منظم به پزشک برای انجام بررسی‌های پزشکی و آزمایش‌های دوره‌ای می‌تواند به شناسایی زودرس بیماری‌ها و اخذ تدابیر پیشگیری کمک کند.

پزشکی Lifestyle تأکید دارد که تغییر در عادات زندگی روزمره و انجام تغییرات کوچک در سبک زندگی می‌توانند بهبود قابل توجهی در سلامت و کیفیت زندگی افراد داشته باشند. این رویکرد به پیشگیری از بیماری‌ها، افزایش انرژی و ویتالیته، و افزایش طول عمر کمک می‌کند.

پزشکی یکپارچه (Integrated Medicine)

طب یکپارچه چیست؟

پزشکی یکپارچه یک رویکرد بهداشتی و پزشکی معاصر است که ترکیبی از پزشکی رایج (پزشکی غربی) با پزشکی مکمل و تکنیک‌های طب زندگی یاMedicine  life style را برای بهبود سلامت و بهبودی به کار می‌برد. این رویکرد بهداشتی نظریه‌ای است که تأکید دارد سلامت به معنای کامل و عمیق، شامل جنبه‌های جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی است و بر این باور است که برای بهبود و حفظ سلامت، نیاز به بررسی گسترده‌تر و یکپارچه‌تر نسبت به بدن انسان به عنوان یک کل داریم.

در پزشکی یکپارچه، متخصصان بهداشت و پزشکان معتبر تلاش می‌کنند تا به صورت هماهنگ‌تر و متناسب‌تر به نیازها و وضعیت هر بیمار پاسخ دهند.

پزشکی یکپارچه بیمار را از منظر کل مورد ارزیابی قرار می‌دهد نه صرفا خود بیماری را. در حالی که به دنبال درک علت اصلی علائم یا وضعیت بیمار می‌باشند، این عمل را با بررسی و ارزیابی دقیق و یکپارچه ذهن، بدن و روح انجام می‌دهد. این رویکرد به فرد به عنوان یک کل توجه دارد و براین باور است که هر فرد منحصر به فرد است و نیازها و ترجیحات او ممکن است متفاوت باشد. بنابراین، درمان‌ها و مشاوره‌ها باید به صورت شخصی‌سازی شده و با توجه به شرایط فرد ارائه شوند.

پزشکی یکپارچه معتقد است که نیازهای جسمی، ذهنی، عاطفی و معنوی شما بر سلامت شما تأثیر می‌گذارد. بر این باور است که این نیازها به یکدیگر متکی هستند و بر کل سلامت شما تأثیر می‌گذارند. جنبه‌های مختلفی برای پرداختن وجود دارد، بنابراین پزشکی یکپارچه از ترکیبی از درمان‌ها، تکنیک‌ها و تغییرات در سبک زندگی استفاده می‌کند.

با پزشکی یکپارچه، روابط بین شما و درمانگر مهم است. شما در روند بهبودی خود بطور مساوی شریک هستید. هدف پزشکی یکپارچه مراقبت‌های هماهنگ شده بین درمانگران و متخصصان مختلف است. این رویکردهای مرسوم مراقبت های بهداشتی (مانند دارو و روان درمانی) و درمان های مکمل (مانند طب سوزنی و یوگا) را با هم ترکیب می کند. به این ترتیب، پزشکی یکپارچه تمام جنبه‌های سلامتی شما را برای دستیابی به بهبودی مطلوب و ارتقاء سطح سلامت شما “ادغام” می‌کند.

با توجه به رویکرد نوین پزشکی یکپارچه در شاخه‌های مختلف توسعه پیدا کرده است. که رایج‌ترین آنها عبارت است از:

  1. پزشکی مکمل یا جایگزین(CAM): شاخه Complementary and Alternative Medicine (CAM) به تکنیک‌ها، روش‌ها، و ترکیبات درمانی اشاره دارد که عمدتاً بعنوان روش مکمل پزشکی رایج (پزشکی غربی) مورد استفاده قرار می‌گیرند و یا به عنوان جایگزین‌هایی برای درمان‌های سنتی ارائه می‌شوند. این شاخه به ترکیب علمی و غیرعلمی درمان‌ها، تکنیک‌های طبیعی و روش‌های فرهنگی می‌پردازد که بر اساس تجربیات و سنت‌های مختلف از آن استفاده می‌شود. تفاوت اصلی میان پزشکی CAM و پزشکی رایج این است که CAM به تشخیص علائم بیماری‌ها و علت‌های اصلی آنها به شکل کامل توجه می‌کند و از روش‌های مکمل برای بهبودی و تسکین بیماری‌ها استفاده می‌کند. این شاخه شامل موارد زیر می‌شود:
  1. طب سوزنی (Acupuncture): این تکنیک با استفاده از سوزن‌های نازک که در نقاط خاصی از بدن قرار می‌گیرند، به بهبود تنظیم جریان انرژی در بدن اهمیت می‌دهد و می‌تواند در درمان درد، اختلالات روحی، و مشکلات گوارشی مفید باشد.
  2. طب گیاهی (Herbal Medicine): در این روش، از گیاهان و عصاره‌های طبیعی به عنوان ترکیبات درمانی استفاده می‌شود. این تکنیک به عنوان یک روش تکمیلی یا جایگزین به درمان‌های دارویی معمولی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  3. مدیتیشن و آرامش (Meditation and Relaxation): این تکنیک‌ها به بیماران در مدیریت استرس، کاهش اضطراب، و ارتقاء روحیه افراد کمک می‌کنند. آرامش خاصی همچون مدیتیشن ذهنی و تمرکز در تنفس از طریق این روش‌ها تدریجاً به عنوان ابزارهای پزشکی تکمیلی شناخته می‌شوند.
  4. تغذیه مکمل (Dietary Supplements): مکمل‌های تغذیه‌ای مانند ویتامین‌ها، معدنی‌ها، عصاره‌ها و اسیدهای چرب اصلی به عنوان مکمل به برنامه غذایی روزانه اضافه می‌شوند.
  5. ماساژ و درمان‌های فیزیکی (Massage and Physical Therapies): ماساژ و تکنیک‌های درمانی فیزیکی‌ جهت کاهش درد به عنوان روش‌هایی برای بهبودی و کاهش درد و استرس مورد استفاده قرار می‌گیرند.
  6. انرژی درمانی (Energy Therapies): طب انرژی یک دسته از روش‌های معالجه‌ای هستند که بر اساس ایده‌ی وجود یک انرژی حیاتی یا قوانین انرژی در بدن انسان تأکید دارند. این تکنیک‌ها به عنوان یک رویکرد جایگزین یا تکمیلی به پزشکی رایج مورد استفاده قرار می‌گیرند و تلاش می‌کنند انرژی بدن را تنظیم و تعادل بخشند تا بهبودی در سلامتی و رفع اختلالات فیزیکی و روحی افراد داشته باشند.

این تکنیک‌ها شامل روش‌های مختلفی مانند ریکی، تکنیک‌های توانبخشی انرژی (مانند EFT یا Emotional Freedom Techniques)، تکنیک‌های بیوفیدبک (Biofeedback) و تکنیک‌های مکمل مثل تنظیم چاکراها و مراقبه معنوی می‌شوند. هر کدام از این تکنیک‌ها دارای اصول و تکنیک‌های خاص خود هستند و ممکن است توسط درمانگران و متخصصان در این زمینه اجرا شوند.

  1. پزشکی سبک زندگی (Lifestyle Medicine): این شاخه به تغذیه، فعالیت بدنی، مدیریت استرس و عادات زندگی سالم تأکید دارد. هدف آن ارتقاء سلامتی و پیشگیری از بیماری‌ها از طریق تغییرات در سبک زندگی روزمره است.
  2. پزشکی عملکردی (Functional Medicine): این رویکرد به بررسی علل اصلی بیماری‌ها و نقش تغذیه و زندگی سبک در بروز بیماری‌ها تأکید دارد. به عبارت دیگر، به جای مدیریت علائم، تلاش می‌کند تا علت اصلی مشکلات را حل کند.
  3. پزشکی یکپارچه کودکان و نوجوانان (Integrative Pediatrics): این شاخه به پزشکی یکپارچه در کودکان و نوجوانان تأکید دارد و از ترکیب رویکردهای پزشکی رایج با تکنیک‌های مکمل برای مراقبت از سلامت کودکان استفاده می‌کند.
  4. پزشکی یکپارچه سرطان (Integrative Oncology): پزشکی یکپارچه سرطان یک رویکرد گسترده در مدیریت و درمان بیماران سرطان است که ترکیبی از پزشکی رایج (پزشکی غربی) با تکنیک‌ها و روش‌های مکمل و تکمیلی برای مراقبت از بیماران سرطانی ارائه می‌دهد، تا علائم جانبی درمان سرطان را کاهش دهد و کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشد.
  5. پزشکی یکپارچه روان (Integrative Mental Health): این شاخه به تلفیق مشاوره روان، تکنیک‌های مدیتیشن و تغذیه سالم برای بهبود سلامت روانی و روحی افراد می‌پردازد.
  6. پزشکی یکپارچه تغذیه (Integrative Nutrition): این رویکرد به ترکیب تغذیه سالم و تغذیه مکمل به عنوان یک ابزار برای بهبود سلامت و مدیریت بیماری‌ها تأکید دارد.

همچنین، ممکن است شاخه‌های دیگری از پزشکی یکپارچه وجود داشته باشد که بر اساس نیازهای مراقبت از سلامت افراد تأسیس شوند. این شاخه‌ها با توجه به شرایط و نیازهای بیماران متنوع می‌توانند تنظیم شوند.

طب کل‌نگر   Hollistic medicine

طب کل‌نگر یا Holistic Medicine یک رویکرد به سلامتی و درمان است که به عنوان یک رویکرد جامع به مراقبت از بیماران توجه دارد. این رویکرد بر این اصل پایدار است که برای دستیابی به سلامتی بهینه و درمان بیماری‌ها باید به عناصر مختلف تشکیل‌دهنده انسان به طور همزمان و هماهنگ توجه کرد. به عبارت دقیق‌تر طب کل‌نگر بیمار را به عنوان یک کل در نظر می‌گیرد نه تنها یک بیماری. بر اساس فلسفه طب کل‌نگر، سلامتی بهینه در نتیجه دستیابی به یک تعادل مناسب در زندگی حاصل خواهد شد.

این رویکرد تأکید دارد که بدن انسان یک سیستم یکپارچه است و تاثیرهای جسمی، روحی و اجتماعی بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. بنابراین، طب کل‌نگر به انسان به عنوان یک موجود ترکیبی از ابعاد مختلف می‌پردازد و تلاش می‌کند تا تعادل و هماهنگی بین این ابعاد را حفظ نماید.

در این رویکرد، به مسائلی مانند تغذیه، فعالیت‌های ورزشی، مدیتیشن، تأثیرات روانی و محیط زندگی نیز توجه می‌شود و تأثیر آنها بر سلامتی انسان مورد بررسی قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، طب کل‌نگر به سلامتی به عنوان یک تجربه جامع و به تعامل بین ابعاد مختلف انسان توجه دارد.

پزشکان کل نگر بر این باورند که کل فرد از قسمت‌های وابسته به هم تشکیل شده است و اگر یک قسمت به درستی کار نکند، تمام قسمت های دیگر تحت تأثیر قرار می‌گیرند. به این ترتیب، اگر افراد در زندگی خود عدم تعادل (جسمی، عاطفی یا معنوی) داشته باشند، می‌تواند بر سلامت کلی آنها تأثیر منفی بگذارد.

یک متخصص کل‌نگر ممکن است از همه اشکال مراقبت‌های بهداشتی، از داروهای معمولی گرفته تا درمان‌های جایگزین، برای درمان بیمار استفاده کند. او در این فرآیند به عوامل متعددی از جمله تغذیه، فعالیت‌های ورزشی، مدیتیشن و سایر روش‌های طب سنتی و جایگزین توجه دارد تا بهبود عملکرد سیستم‌های بدنی بیمار را ترویج دهد و به عنوان یک هماهنگ‌کننده بین این عوامل عمل کند. این نوع مراقبت به بیمار امکان می‌دهد تا با همکاری تخصصی و هماهنگی میان روش‌های مختلف، به بهبودی و سلامتی دست یابد.

طب کل نگر (پزشکی کل‌نگر) و طب رایج دو دیدگاه مختلف در حوزه بهداشت و درمان هستند.

  1. طب کل نگر (پزشکی کل‌نگر): این رویکرد انسان را به عنوان یک سیستم یکپارچه می‌بیند که شامل جسم، ذهن، و روح می‌شود. طب کل‌نگر تاکید دارد که این سه جنبه به طور تناظری تأثیر می‌گذارند و باید همگی مورد توجه قرار گیرند. در این رویکرد، بهداشت و بهبودی به معنای جامع‌تر و تأثیرگذارتر دیده می‌شوند و ممکن است از روش‌های جایگزین نیز استفاده کنند.
  2. طب رایج: این رویکرد بیشترین توجه را به درمان بیماری‌ها و علائم می‌پردازد. اکثریت پزشکان وارد این دسته می‌شوند و از تحقیقات علمی برای تشخیص و درمان بیماری‌ها استفاده می‌کنند. طب رایج به طور عمده تأثیر ذهن و روح را در فرآیند درمان نادیده می‌گیرد و بیشتر به روش‌های مدرن پزشکی متکی است.

هر دو دیدگاه مهمی در حوزه بهداشت و درمان هستند و انتخاب بین آنها بستگی به نیازها و اعتقادات فردی دارد. بطور مختصر می توان مقایسه ای بین این دو حیطه از علم داشته باشیم:

طب کل نگر (Holistic Medicine):

  • مزایا:
    • تمرکز بر سلامت کلی بدن و ذهن.
    • استفاده از روش‌های طبیعی و تکمیلی به جای داروهای شیمیایی.
    • ترکیب درمان‌های مختلف برای بهبود شفا.
  • معایب:
    • نیاز به زمان بیشتر برای درمان.
    • عدم تضمین کامل درمان در برخی موارد.
    • ارتباط ممکن با ترکیبات معدود داروها.

طب رایج (Conventional Medicine):

  • مزایا:
    • شواهد علمی و تحقیقات گسترده.
    • داروهای موثر برای کنترل بیماری‌ها.
    • درمان‌های سریع در برخی حالات.
  • معایب:
    • عدم تمرکز بر سلامت کلی.
    • اثرات جانبی و مشکلات ناشی از داروها.
    • تمرکز بر درمان علائم بیماری تا کشف علت اصلی.

هر کدام از این دو رویکرد مزایا و معایب خود را دارند، و انتخاب بین آنها باید بر اساس نیاز و موقعیت بیماری انجام شود.

پزشکان کل نگر از انواع تکنیک های درمانی برای کمک به بیماران و دستیابی به سلامت مطلوب استفاده می‌کنند. بسته به تخصص پزشک، ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • آموزش بیمار در مورد تغییرات سبک زندگی و خودمراقبتی برای ارتقای سلامتی. این ممکن است شامل رژیم غذایی، ورزش، روان درمانی، روابط و مشاوره معنوی و غیره باشد؛
  • درمان های مکمل و جایگزین مانند طب سوزنی، مراقبت های کایروپراکتیک، هومیوپاتی، ماساژ درمانی، طبیعی و غیره؛
  • داروهای غربی و روش های جراحی.

هومیوپاتی کلاسیک

هومیوپاتی یا همسان‌درمانی یک شیوه ‌علمی است که توسط ساموئل هانمن در سال ۱۷۹۶ میلادی ابداع شد. طب هومیوپاتی زیرمجموعه‌ای از طب مکمل و جایگزین (CAM) است. CAM شامل شیوه‌های مختلف مراقبت‌های بهداشتی، درمان‌ها و سیستم‌هایی است که در کنار یا به جای طب سنتی استفاده می‌شوند. هومیوپاتی یک رویکرد خاص در CAM است که شامل استفاده از مواد بسیار رقیق‌شده برای تحریک مکانیسم‌های خوددرمانی بدن است.

این رشته از پزشکی بر رویکرد کل‌نگر به درمان با در نظر گرفتن جنبه‌های جسمی، ذهنی و عاطفی سلامت فرد تمرکز دارد. هومئوپاتی یک روش درمانی بر اساس ایده «همانند، همانند را شفا می‌دهد» است که با تحریک دستگاه ایمنی بیمار با داروهای هومئوپاتی، فرد را به سمت بهبودی سوق می‌دهد. بر پایه اصول نخستین هومیوپاتی هر ماده‌ای که در بدن سالم یکسری نشانه‌های بیماری ایجاد کند درصورت تجویز به فرد بیمار باهمان علایم، (با مقادیر بسیار کمتر دارو) بیماری وی را درمان خواهدکرد، البته به شرط آنکه نشانه‌های موجود در بیمار و نشانه‌هایی که آن ماده دارویی می‌تواند ایجاد کند، تا حد ممکن همانند باشد.

داروهای هومیوپاتی با روشی پیچیده به نام پوتنتایز کردن یا همان Potentisation ساخته می‌شوند. این فرآیند شامل رقیق کردن یک ماده است، در مواقعی به حدی که محلول احتمالاً حاوی حتی یک مولکول از ماده اصلی نیست (این برای رقت‌های بیشتر از 24D صادق است). اگرچه این دارو در چنین مقدار زیادی رقیق شده است، اما هنوز هم توانایی تأثیرگذاری بر بدن را دارد زیرا هومیوپاتی در واقع در سطح انرژی کار می‌کند. هر داروی هومیوپاتی (و قدرت آن) نشانه ارتعاشی خاص خود را دارد. هنگامی که دارو وارد بدن می‌شود، ارتعاشات آن مجموعه دقیقی از الگوهای فرکانس را ارسال می‌کند، مانند رادیو که یک آهنگ را پخش می‌کند. اگر بدن به آن درمان نیاز داشته باشد، با سلول‌هایی که برای دریافت «آواز» کوک شده‌اند، یک ارتباط رزونانسی ایجاد می‌شود. هنگامی که این اتصال تشدید کننده ایجاد شد، روند بهبودی شروع می‌شود (یعنی درمان “شروع به کار می کند”).

داروهای هومیوپاتی می‌توانند بر روی روند بیماری کار کنند، زیرا فرآیند بیماری به عنوان یک میدان انرژی در بدن در نظر گرفته می‌شود و هومیوپاتی می‌تواند به گونه‌ای با آن زمینه مطابقت داده شود که زمینه را از بین ببرد. اکنون می‌توانید درک کنید که هومیوپاتی به نوعی درمان به کمک انرژی است.

دیجیتال هومیوپاتی

دیجیتال هومیوپاتی به مفهوم استفاده از تکنولوژی دیجیتال و روش‌های مدرن در طب هومیوپاتی کلاسیک است. تحقیقات Benveniste که توسط بسیاری به عنوان پدر دیجیتال هومیوپاتی شناخته می شود، ثابت کرد که می‌توان فعالیت یک دارو یا ماده هومیوپاتی را بر روی رایانه ثبت کرد و سپس آن را روی یک سیستم بیولوژیکی که به همان دارو یا ماده حساس است، دوباره منتقل کرد.

استفاده از دیجیتال هومیوپاتی در عمل رویکرد جدیدی نیست. بسیاری از متخصصین در سراسر جهان سال‌هاست که از فرم دیجیتال داروهای هومیوپاتی استفاده می‌کنند. شرکت‌هایی که داروهای هومیوپاتی را می‌فروشند سی‌دی‌هایی را با نسخه‌های دیجیتالی داروهای خود نیز می‌فروشند (Staufen Pharma نمونه‌ای از این موارد است). استفاده از ابزارهایی مانند EAV (طب سوزنی الکتریکی)، که می‌تواند پاسخ‌ها به هومیوپاتی را اندازه‌گیری کند، سال‌هاست که برای اعتباربخشی داروهای دیجیتال استفاده می‌شود.

نکته قابل ذکر در این بحث مربوط به کیفیت فرم دیجیتالایز شدن داروها می‌باشد. بدیهی است که هرچه داروهای دیجیتال دقیق‌تر دیجیتالایز شود، پاسخ بهتری خواهد داشت.

داروهای دیجیتال چطور ساخته می‌شوند؟

فرآیند گرفتن انرژی ارتعاشی یک دارو (یا هر ماده‌ای برای آن دارو) و ذخیره آن در رایانه به عنوان فایل دیجیتال را می‌توان با استفاده از نوعی محفظه، تقویت‌کننده، رایانه و نرم افزار انجام داد. بصورت کلی این روند را می‌توان بشکل شماتیک ذیل نشان داد:

هر چیزی در اطراف شما نشانه ارتعاشی خاص خود را دارد. بنابراین هر چیزی که در محفظه قرار می‌گیرد، الگوهای فرکانس خاص و منحصر به فرد خود را ایجاد می‌کند. این الگوهای فرکانس از محفظه به تقویت‌کننده ارسال می‌شود. تقویت کننده سیگنال آنالوگ که از محفظه می‌آید را تقویت می‌کند و همچنین ممکن است سطح دیگری از فیلتر را ارائه دهد وسپس کامپیوتر سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل می‌کند. در نتیجه به کمک یک برنامه نرم افزاری اطلاعات دیجیتال بروی یک فایل حافظه ذخیره می‌شود که می‌تواند در هر زمان و هر تعداد مورد استفاده قرار گیرد.

البته این فرآیند تا حد بسیار زیادی ساده‌سازی شده است. متغیرهای زیادی وجود دارند که بر کیفیت/دقت خروجی تأثیر می‌گذارند که خروجی چیزی جز اطلاعات دیجیتال نباشد. محفظه باید با دقت طراحی شود تا اطمینان حاصل شود که تا حد امکان نویزها از در فرآیند مسدود و فیلتر ‌شوند چراکه با انواع نویزهای محیطی احاطه شده‌ایم (دکل‌های تلفن همراه، 60 هرتز از نور، رایانه ها، انرژی ژئوپاتیک و مغناطیسی از زمین و غیره) کیفیت کارت حافظه نیز عامل مهمی است و اینکه آیا داخلی یا خارجی کامپیوتر است (خود کامپیوتر نویز تولید می‌کند). هدف این است که تا حد امکان اطلاعات ارتعاشی هر ماده‌ای که در محفظه قرار می‌گیرد با کمترین نویز ممکن به دست آید.

داروهای دیجیتال چطور مورد استفاده قرار می‌گیرند؟

هنگامی که یک دارو به عنوان یک فایل صوتی دیجیتال ضبط می‌شود، روش‌های زیادی برای انتقال “اطلاعات” وجود دارد. ساده‌ترین روش گوش کردن به صوت به کمک یک هدفون می‌باشد. داروی‌های دیجیتال را می‌توان در یک آی پاد یا هر دستگاه دیجیتال حافظه‌دار کپی کرد و می‌تواند به راحتی به سراسر جهان ایمیل کرد، یا حتی در صورت لزوم از طریق تلفن پخش شود.

با استفاده از یک دستگاه بیورزونانس متصل به کامپیوتر، می‌توان فایل صوتی دیجتال را بر یک بطری آب “چاپ” کرد یا از روش‌های پیچیده‌تری برای انتقال داروهای دیجیتالی شامل استفاده از نور تشدید یا حتی لیزر بهره برد.

مزیت‌های داروهای دیجیتال هومیوپاتی چیست؟

  • دسترسی آسان به داروهای غیر معمول؛
  • دسترسی آسان به طیف گسترده‌ای از توان‌های (دوزاژهای) مختلف داروهای هومیوپاتی؛
  • سفر با هومیوپاتی دیگر دردسرساز نیست؟! از دستگا‌های اشعه ایکس ترسی ندارید و همیشه داروهای خود را همراه خود دارید (به طور مثال در لپ تاپ خود)؛
  • روش‌های آسان انتقال داروها مانند ایمیل، فلش مموری و …؛
  • بدون هزینه‌های مداوم (قابلیت کپی و استفاده برای هر تعداد دفعه مورد نیاز)،
  • دوزهای غیر خوراکی تحت تأثیر نامطلوب آمالگام وکانال‌های ریشه بی‌تاثیر نمی‌شوند؛

طب سوزنی (acupaunture)

تاریخچه طب سوزنی به قرن‌ها پیش از میلاد تقریباً 3000 سال پیش در چین آغاز شد. اولین مستند طب سوزنی که آن را به عنوان یک سیستم سازمان‌یافته تشخیص و درمان توصیف می‌کند، در کتاب “طب داخلی امپراطور کلاسیک زرد (The Yellow Emperor’s Classic of Internal Medicine)” توصیف شده است که به 100 سال قبل از میلاد برمی‌گردد. در آن زمان، کانال‌های جریان Qi (انرژی حیاتی یا نیروی حیات) به خوبی تثبیت و شناخته شده بودند. در نهایت طب سوزنی در چین در کنار ماساژ، رژیم غذایی و گیاهان به یک روش استاندارد تبدیل شد.

اولین توصیف پزشکی از طب سوزنی توسط یک پزشک اروپایی در حدود سال 1680 توسط Ten Rhijne بود. سپس، در نیمه اول قرن نوزدهم، علاقمندان بسیاری در آمریکا و بریتانیا وجود داشتند و تعدادی از تحقیقات و نتایج آنها در ژورنال‌های معتبر علمی از جمله لنست با عنوان “طب سوزنی” منتشر شد. در نتیجه مطالعاتی در راستای اثربخشی طب سوزنی در مدیریت درد، تسکین حالت تهوع، و از بین بردن سردرد از جمله موارد دیگر در سراسر دنیا توسط محققین مورد توجه قرار گرفت. پل بین طب شرقی و غربی نه تنها به پیشرفت و تکامل طب سوزنی کمک کرده است، بلکه مقبولیت آن را افزایش داده است. متعاقباً، مؤسسه ملی بهداشت آمریکا (NIH) در یک کنفرانس بین المللی در سال 1997 بطور رسمی گزارشی از اثربخشی طب سوزنی مبتنی بر شواهد علمی مثبت ارائه نمود و اظهار کردند طب سوزنی به عنوان “یک روش درمانی موثر” توسط هزاران پزشک، دندانپزشک، متخصص طب سوزنی و سایر پزشکان مورد تایید می‌باشد.

در ابتدا از طب سوزنی برای مدیریت درد در غرب استفاده می‌شد. اکثر مردم و پزشکان هنوز از این واقعیت آگاه نبودند که طب سوزنی در شرق برای پیشگیری و درمان بسیاری از انواع اختلالات برای هزاران سال استفاده شده است. تحقیقات انجام شده توسط NIH نشان می‌دهد که طب سوزنی در درمان میگرن، آرتریت و درد مزمن موثر است. این مطالعه که شامل داده‌های نزدیک به 18000 بیمار بود، نشان داد که طب سوزنی مؤثرتر از مراقبت‌های استاندارد و درمان‌های ساختگی است. مطالعه‌ای که در سال 2004 در سیدنی استرالیا انجام شد و بر نقطه P-6 (همچنین به عنوان Neiguan) به عنوان نقطه‌ای برای درمان حالت تهوع بعد از عمل تمرکز داشت، نشان داد افرادی که تحت درمان طب سوزنی قرار گرفتند، 29 درصد حالت تهوع کمتری احساس کردند.

مطالعات متعددی جهت اثبات اثربخشی طب‌سوزنی توسط دانشمندان، محققین و پزشکان در سراسر دینا صورت پذیرفت. نقشه‌های مغز ارائه‌شده توسط MRI حین درمان‌های طب سوزنی تفاوت‌های بین نقاط مختلف طب سوزنی، بین طب‌سوزنی مؤثر و ساختگی و تفاوت‌های ناشی از روش‌های مختلف طب‌سوزنی را به ما نشان دادند و که اثرات غیرقابل انکار طب‌سوزنی را تأیید می‌نماید. در مطالعه دیگر در سال 2010 که توسط Brain Research منتشر شد محققان دانشگاه یورک و پزشکی هال یورک نشان داد که طب سوزنی تأثیر بسیار مهمی بر ساختارهای عصبی بطور ویژه‌ای دارد. تجزیه و تحلیل آنها نشان داد که طب سوزنی به غیرفعال کردن مناطقی در مغز که با پردازش درد مرتبط هستند کمک می‌کند.

مطالعاتی از این قبیل به ما نگاهی اجمالی به تحقیقات بالقوه ای می دهد که می توان برای درک بیشتر و در نتیجه استفاده موثر از عمل طب سوزنی انجام داد. ضروری برای این پیشرفت این است که ما با هم کار کنیم. برای پر کردن این شکاف، تیم‌هایی متشکل از متخصصان طب سوزنی، پزشکان، فیزیوتراپ‌ها، اساتید، محققان و متخصصان مغز و اعصاب باید در راستای هدف مشترک حمایت از طب سوزنی و کاربردهای متعدد آن کار کنند. طب سوزنی – به ویژه در ارتباط با سایر سیستم های مراقبت – این توانایی را دارد که به کاهش بسیاری از بیماری ها کمک کند، و زمان آن فرا رسیده است که هم مردم و هم دنیای پزشکی آن را بپذیرند و از آن برای تمام ارزشش استفاده کنند. امیدوارم با ما همراه باشید تا طب سوزنی را نه تنها به یک گزینه، بلکه یک امر مشترک تبدیل کنیم.

مطالعاتی از این قبیل به ما نگاهی اجمالی به تحقیقات بالقوه‌ای می‌دهد که می‌توان برای درک بیشتر و در نتیجه استفاده موثر از کاربرد طب‌سوزنی در پزشکی بهره برد. برای پر کردن این شکاف، تیم‌هایی متشکل از متخصصان طب‌سوزنی، پزشکان، فیزیوتراپ‌ها، اساتید، محققان و متخصصان مغز و اعصاب باید در راستای هدف مشترک حمایت از طب سوزنی و کاربردهای متعدد آن کار کنند. طب سوزنی – به ویژه در ارتباط با سایر سیستم‌های مراقبتی و بهداشتی – این توانایی را دارد که به کاهش بسیاری از بیماری‌ها کمک کند.

طب سوزنی برای مدیریت درد، زندگی افراد زیادی را در 40 سال گذشته تغییر داده است. تحقیقات علمی به طور فزاینده‌ای از استفاده از طب سوزنی در درمان بسیاری از شرایط علاوه بر مدیریت درد حمایت می‌کنند. پزشکان طب‌سوزنی به طور گسترده‌ای از تلاش‌ها برای اطلاع رسانی و آموزش متخصصان پزشکی و عموم مردم در مورد کاربرد گسترده و پایه شواهد طب‌سوزنی حمایت می‌کنند.

طب شرقی، طب سوزنی را هم از طریق شهود و هم از طریق کاربرد پذیرفته است. کارایی آن بصورت تجربی ثابت شده است. دانشمندان، محققان و پزشکان غربی و شرقی می‌بایست به کمک هم این شواهد را به سطح‌ بعدی برسانند و مطالعاتی را در راستای کاربرد این شواهد در علوم پزشکی بعمل بیآورند. اکنون زمان آن است که شکل نوینی از طب سوزنی با ادغام دانش علمی روز دنیا برای همگان قابل دسترس باشد.

در طول این دوره طولانی، از قرن‌ها پیش تا پذیرش اخیر غرب، رشته طب سوزنی به طور فزاینده‌ای با دانش و علوم مبتنی بر شواهد علمی در راستای توسعه تکنیک‌ها و روش‌های نوین در جهت تشخیص و درمان بیماران گام‌های بزرگی برداشته است. علاوه بر روش‌های سنتی طب‌سوزنی، انواع طب سوزنی که از تکنولوژی‌های نوین ایجاد شده‌اند عبارتند از: طب سوزنی الکتریکی (الکتروآکوپانکچر) و طب سوزنی لیزری و … .

مراحل انجام طب سوزنی سنتی

طب سوزنی سنتی، یا همان طب سوزنی، یک تکنیک درمانی قدیمی است که در فرهنگ چینی به عنوان یکی از روش‌های درمانی سنتی و متمرکز بر توازن انرژی در بدن شناخته می‌شود. در این روش، از سوزن‌های بسیار نازک و تیز در نقاط خاصی بروی بدن انسان بصورت دقیق و با تکینک‌های خاصی وارد می‌شود. این نقاط بر اساس نظریه‌های طب سنتی چینی، نقاطی هستند که انرژی (Qi) در آنها به حرکت در می‌آید و در توازن انرژی بدن نقش دارند.

شرح مراحل اصلی طب سوزنی سنتی به شکل زیر است:

  1. تشخیص و تجزیه و تحلیل: ابتدا، پزشک یا متخصص طب سوزنی باید بیمار را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. این شامل بررسی سوابق پزشکی، نظریه‌های طب سنتی چینی و بررسی دقیق نقاط درمانی بدن می‌شود.
  2. انتخاب نقاط درمانی: پس از تشخیص، نقاط خاصی از نظریه طب سنتی انتخاب می‌شوند که باید سوزن‌ها به آنها وارد شوند. هر نقطه ممکن است برای درمان یک بخش خاص از بدن یا مشکلات بهداشتی معین مناسب باشد.
  3. وارد کردن سوزن‌ها: سوزن‌های نازک و تیز به دقت وارد نقاط درمانی در بدن فرد می‌شوند. این کار تحت نظر متخصص انجام می‌شود و نباید به طور غیرمجاز انجام شود.
  4. تحریک نقاط: پس از وارد کردن سوزن‌ها، آنها ممکن است تا مدتی در مکان خود باقی بمانند یا تحت تحریک انجام داده شوند. تحریک می‌تواند به صورت دستی یا با استفاده از سوزن‌های مخصوص انجام شود.
  5. نتیجه‌گیری: نتیجه‌گیری از جلسه طب سوزنی ممکن است بر اساس تجربیات قبلی و پیشرفت درمانی بیمار صورت گیرد. این ممکن است شامل ادامه درمان، تغییر در نقاط درمانی، یا تعداد جلسات مورد نیاز باشد.

معمولاً طب سوزنی سنتی برای کاهش درد، بهبود عملکرد عضلات، مدیریت استرس و اضطراب، و بهبود کلی بهداشت انجام می‌شود. این روش توسط متخصصان طب سوزنی یا پزشکانی که در این حوزه ماهر هستند اجرا می‌شود و می‌تواند به عنوان یکی از ابزارهای متمم در درمان مشکلات بهداشتی مورد استفاده قرار گیرد.

 

 

معرفی طب سوزنی الکتریکی (Electroacupaunture)

طب سوزنی الکتریکی یک روش تشخیصی درمانی است که طب سوزنی سنتی را با تحریک الکتریکی ترکیب می‌کند. در این روش، جریان الکتریکی با فرکانس پایین به به الکترودهای سوزنی در نقاط خاص طب سوزنی بدن (Biological active point) وارد می‌شوند. این تحریک الکتریکی اثرات طب سوزنی سنتی را افزایش می‌دهد.

اعتقاد بر این است که این روش تشخیصی درمانی با تحریک اعصاب، ماهیچه‌ها و بافت‌های همبند کار می‌کند و جریان انرژی در بدن اصلاح می‌کند. طب سنتی چینی سلامتی را نتیجه تعادل هماهنگ جریان‌های حیات‌بخش و مکمل «یین» و «یانگ» می‌داند که به «qi» معروف است و «چی» تلفظ می‌شود. براین باورند که بیماری در نتیجه عدم تعادل بین این جریانات حاصل می‌شود. و این انرژی «چی»  از طریق مسیرهایی در بدن انسان بنام مریدن‌ها جریان دارند. این مریدین‌ها و جریان‌های انرژی از طریق 350 نقطه طب سوزنی در بدن قابل دسترسی هستند. قرار دادن الکترود در این نقاط با جریان و فرکانس‌های مناسب، جریان انرژی را به تعادل باز می‌گرداند.

در یک مطالعه تجربی بروی درد تفاوت بین اثرگذاری سوزن‌های طب‌سوزنی و اعمال الکتریسیته به آنها مورد بررسی قرار گرفت، نتایج نشان دادند که اگرچه سوزن به تنهایی مقداری درد را تسکین داد، اما وقتی الکتریسیته به آن اضافه شد، میزان اثرگذاری آن 100٪ افزایش یافت (Saletu et al 1975).‌

در طب سوزنی الکتریکی (EA)، از سوزن‌ها طب‌سوزنی برای اعمال جریان الکتریکی استفاده نمی‌شود بلکه از طریق الکترودهای سطحی پسیو و اکتیو بدون آسیب فیزیکی به سطح پوست، جریان الکتریکی تولید و به بدن منتقل می‌شود. صرف نظر از واحد مورد استفاده، پزشکان باید بتوانند فرکانس، شدت و مدت زمان پالس جریان الکتریکی را تغییر دهند.

امروزه از روش‌های مدرن همچون دستگاه‌های الکترونیکی و تکنولوژی‌های پیشرفته‌تر به منظور اعمال تحریکات الکتریکی به نقاط خاص بدن در طب سوزنی الکتریکی استفاده می‌نمایند که در ذیل چند روش مدرن طب‌سوزنی الکتریکی که استفاده می‌شوند را توضیح خواهیم داد:

  1. دستگاه‌های الکترو استیمولاتور (Electrical Stimulator Devices): (همان پالس تراپی به کمک الکترودها مختلف مغناطیسی و تماسی)

دستگاه‌های الکترواستیمولاتور (Electrical Stimulator Devices) دستگاه‌هایی هستند که برای اعمال تحریکات الکتریکی به انواع مختلف نقاط در بدن به منظور تسکین درد، بهبود عملکرد عضلات، کاهش التهابات، و درمان برخی مشکلات بهداشتی استفاده می‌شوند. این دستگاه‌ها از تکنولوژی الکترونیکی پیشرفته استفاده می‌کنند و به پزشکان و توانمندان در حوزه پزشکی و فیزیوتراپی کمک می‌کنند تا بیماران را در مراحل درمانی مختلف یاری رسانند.

مؤلفه‌ها و ویژگی‌های اصلی دستگاه‌های الکترواستیمولاتور عبارتند از:

  1. الکترودها: دستگاه دارای الکترودها است که برای اعمال تحریکات الکتریکی به نقاط مختلف در بدن به کار می‌رود. الکترودها معمولاً به پوست بسته می‌شوند و جریان الکتریکی را به نقطه مورد نظر انتقال می‌دهند.
  2. تنظیم کنترل‌پنل: دستگاه دارای یک کنترل‌پنل یا صفحه کنترل است که به کاربر اجازه تنظیم پارامترهای تحریک را می‌دهد. این پارامترها می‌توانند شدت جریان الکتریکی، فرکانس، مدت زمان تحریک، و الگوهای تحریک را شامل شود.
  3. برنامه‌های تنظیم شده: بسیاری از دستگاه‌های الکترواستیمولاتور دارای برنامه‌های تنظیم شده هستند که برای موارد مختلفی نظیر درمان درد عضلاتی، تسکین درد مزمن، تقویت عضلات، و بهبود عملکرد عصبی طراحی شده‌اند.
  4. سیگنال‌های تحریکی: دستگاه از سیگنال‌های الکتریکی تولید شده برای تحریک نقاط مختلف در بدن استفاده می‌کند. این سیگنال‌ها ممکن است به صورت پالسی یا مداوم باشند و تنظیم شوند تا به نیازهای بیماری خاص پاسخ دهند.
  5. امکانات ایمنی: دستگاه‌های الکترواستیمولاتور دارای امکانات امانی هستند که به کاربر اجازه می‌دهند تا جریان الکتریکی را به اندازه‌ای ایمن تنظیم کنند تا هیچ آسیبی به بیمار نرسد.

از دیگر ویژگی‌های این دستگاه‌ها می‌توان به قابلیت تنظیم و نظارت در طول درمان، پرتابلیته (قابلیت حمل آسان)، و استفاده در محیط‌های بالینی و درمانی اشاره کرد. دستگاه‌های الکترواستیمولاتور می‌توانند در درمان‌های مختلف از جمله فیزیوتراپی، تسکین درد، و بهبود عملکرد عضلات و اعصاب استفاده شوند.

  1. دستگا‌ه‌های تحریک زنجیره‌ای (Sequential Stimulation Devices): (همان روش BAP)

تحریک زنجیره‌ای (Sequential Stimulation) یک تکنیک در طب سوزنی الکتریکی است که به منظور تحریک نقاط مختلف در بدن برای بهبود علایم بیماری‌ها یا افزایش تأثیرات درمانی از آن استفاده می‌شود. اصل این تکنیک این است که نقاطی که با یکدیگر در ارتباط هستند، به ترتیب تحریک شوند، به طوری که تأثیر تحریک یک نقطه بر نقاط متصل به آن نقطه افزایش یابد.

مراحل اصلی تحریک زنجیره‌ای عبارتند از:

  1. تعیین نقاط مرتبط: در این مرحله، ابتدا نقاطی که به یکدیگر مرتبط هستند، تعیین می‌شوند. این نقاط معمولاً در سیستم انرژی بدن به عنوان مسیرهای انرژی (زنجیره‌های انرژی) شناخته می‌شوند.
  2. ترتیب تحریک: براساس تعیین نقاط مرتبط، ترتیب تحریک انتخاب می‌شود. این ترتیب ممکن است بر اساس ارتباطات انرژیایی در سیستم انرژی بدن و یا بر اساس نیازهای بیمار مشخص شود.
  3. تحریک ترتیبی: سپس، نقاط به ترتیب تحریک می‌شوند. این تحریک ممکن است با استفاده از سوزن‌های نسبتاً نازک و تیز یا دستگاه‌های الکترواستیمولاتور انجام شود. هر نقطه به ترتیب تحریک می‌شود و تأثیرات آن بر نقاط متصل به آن نقطه نظارت می‌شود.
  4. 4. مانیتورینگ و تنظیمات: در طی تحریک زنجیره‌ای، پزشک یا توانمندان مربوطه ممکن است تغییرات در واکنش بیمار را مشاهده کرده و تنظیمات لازم را اعمال کنند. این امکان را فراهم می‌کند تا به تأثیرات بهینه‌تری دست پیدا کرد.

تحریک زنجیره‌ای به عنوان یک روش طب سوزنی الکتریکی پیچیده‌تر و تخصصی مورد استفاده قرار می‌گیرد و معمولاً توسط متخصصان ماهر در این حوزه اجرا می‌شود. این تکنیک بهبودی در مواردی نظیر درد مزمن، اختلالات عصبی، و مشکلات عضلانی-اسکلتی ارائه می‌دهد و به تنظیم انرژی بدن کمک می‌کند.

  1. دستگا‌ه‌های تحریک مدوله (Modulated Stimulation Devices): (روش VRT و انتقلال داروهای هومیوپاتی یا اطلاعاتی بروی سیگنال)

تحریک مدوله (Modulated Stimulation) یک تکنیک در طب سوزنی الکتریکی است. در این روش، سیگنال‌های الکتریکی به صورت مدوله شده (مانند امواج مدولاسیون) برای تحریک نقاط بدن استفاده می‌شوند. این نوع تحریک می‌تواند بهبود عملکرد بیمار در مواردی نظیر درد و التهابات را ارتقاء دهد. ویژگی اصلی این تکنیک این است که جریان الکتریکی با فرکانس یا شدتی متغیر و مدوله شده تولید می‌شود.

مؤلفه‌ها و ویژگی‌های اصلی تحریک مدوله عبارتند از:

  1. مدولاسیون فرکانسی: در تحریک مدوله، فرکانس جریان الکتریکی به صورت مدوله شده تغییر می‌کند. این به این معنی است که فرکانس جریان از مقداری کم به مقداری بیشتر (یا بالعکس) تغییر می‌کند در طول جلسه تحریک. این تغییر در فرکانس به تنظیم اثرات متنوع و کارآمدتر درمانی کمک می‌کند.
  2. مدولاسیون زمانی: در این تکنیک، مدت زمان تحریک نیز می‌تواند مدوله شود. به این معنا که مدت زمان تحریک به صورت تدریجی افزایش یا کاهش می‌یابد. این امکان به پزشک یا توانمندان این اجازه را می‌دهد که مقدار مناسبی از تحریک را به محل مورد نظر برسانند.
  3. مدولاسیون شدت جریان: شدت جریان الکتریکی نیز در طی جلسه تحریک مدوله می‌شود. این به این معنا است که شدت جریان می‌تواند از مقادیر کم به مقادیر بیشتر (یا بالعکس) تغییر کند. این تغییرات در شدت جریان به تنظیم و تطبیق بهتر تحریک با وضعیت بیمار کمک می‌کند.
  4. امکانات کنترل: دستگاه‌های تحریک مدوله دارای امکانات کنترل به منظور تنظیم پارامترهای مختلف تحریک هستند. این امکانات به پزشک یا توانمندان این اجازه را می‌دهند که تنظیمات را به صورت دقیق و بر اساس نیاز بیمار تعیین کنند.

تحریک مدوله به عنوان یک روش پیشرفته در طب سوزنی الکتریکی از طراحی منظم و تغییرات در پارامترهای تحریک برای بهبود کارآیی و تأثیرات درمانی استفاده می‌شود. این تکنیک به ویژه در درمان درد مزمن، بهبود عملکرد عضلات و اعصاب، و کاهش التهابات بدن مورد توجه قرار دارد.

  1. دستگا‌ه‌های تحریک پالسی (Pulsed Stimulation Devices): (این بخش معادل بخش EPT یا همان درمن بکمک پالس‌های مختلف)

تحریک پالسی (Pulsed Stimulation) یک تکنیک در طب سوزنی الکتریکی است که در آن جریان الکتریکی به صورت پالسی (به شکل پالس‌ها) به نقاط مختلف در بدن اعمال می‌شود. این پالس‌ها معمولاً با فرکانس‌های خاص و با الگوهای زمانی مشخص ارسال می‌شوند. این نوع تحریک می‌تواند به مدت زمان طولانی‌تر و به صورت مداوم اعمال شود. این پالس‌ها با توالی‌های مشخص و با فرکانس‌های خاص و با فاصله‌های زمانی معین ارسال می‌شوند.

ویژگی‌ها و جزئیات مهم تحریک پالسی عبارتند از:

  1. پالس‌های الکتریکی: در تحریک پالسی، جریان الکتریکی به صورت پالس‌های الکتریکی تولید و ارسال می‌شود. این پالس‌ها تعداد معینی از دوره‌های فعال و غیرفعال (پالس و استراحت) را در هر دقیقه ارسال می‌کنند.
  2. فرکانس پالس‌ها: فرکانس پالس‌ها تعداد پالس‌های ارسالی در یک ثانیه را مشخص می‌کند. این فرکانس بر اساس نیازهای بیمار تنظیم می‌شود و ممکن است متغیر باشد.
  3. مدت زمان پالس: این ویژگی نشان‌دهنده مدت زمانی است که جریان الکتریکی به صورت پالسی فعال است. این مدت زمان نیز توسط پزشک یا توانمندان تنظیم می‌شود.
  4. شدت جریان الکتریکی: شدت جریان الکتریکی در هر پالس مشخص می‌شود. این شدت معمولاً به مقادیری امن و بهینه تنظیم می‌شود.
  5. الگوهای پالس: الگوهای پالس به توالی‌های مشخص پالس‌ها و استراحت‌ها اطلاق می‌شود. این الگوها ممکن است متغیر باشند و بر اساس نوع درمان و وضعیت بیمار تنظیم شوند.

تحریک پالسی به عنوان یکی از روش‌های موثر در طب سوزنی الکتریکی برای تسکین درد، بهبود عملکرد عضلات و اعصاب، و کنترل التهابات مورد استفاده قرار می‌گیرد. این تکنیک به دلیل قابلیت تنظیم فرکانس، مدت زمان، و شدت جریان، بهبودی در تاثیرات درمانی ارائه می‌دهد و به طور گسترده در درمان‌های فیزیوتراپی و مشکلات مرتبط با درد و نقاط عضلاتی-اسکلتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  1. دستگا‌ه‌های کنترل و تنظیم هوشمند (Smart Control and Regulation Devices):

برخی از دستگاه‌های طب سوزنی الکتریکی دارای سیستم‌های هوش مصنوعی هستند که قابلیت تنظیم و کنترل دقیق‌تر تحریکات الکتریکی را فراهم می‌کنند تا به بیماران با توجه به نیازهایشان کمک کنند.

این روش‌های مدرن طب سوزنی الکتریکی می‌توانند بهبودی در تسکین درد، بهبود عملکرد عضلات و اعصاب، کنترل التهابات و سایر مشکلات بهداشتی ارائه دهند. تحقیقات بیشتر و پژوهش‌های بالینی در حال انجام است تا استفاده از این روش‌ها و بهینه‌سازی آنها در درمان‌های مختلف بیماران را بررسی کنند.

طب سوزنی الکتریکی اغلب توسط متخصصان طب سوزنی آموزش دیده یا متخصصان مراقبت های بهداشتی که در تکنیک های طب سوزنی ماهر هستند انجام می شود. این یک درمان مکمل ایمن و مؤثر در نظر گرفته می‌شود، اما استفاده از آن باید توسط پزشکان واجد شرایط نظارت شود.

مسیرهای انرژی (در طب سوزنی الکتریکی تشخیص و درمان از چه طریقی انجام می‌شود؟)

طب سوزنی الکتریکی از مفاهیمی چون نقاط مریدینی، نقاط فعال بیولوژیکی، مسیرهای انرژی یا مریدین‌ها و مراکز انرژی یا چاکراها برای تشخیص و درمان استفاده می‌کند. در زیر، این مفاهیم را به تفکیک شرح خواهم داد:

  1. نقاط مریدینی (Acupoints):

نقاط مریدینی به عنوان نقاط تحریکی بر روی مسیرهای انرژی در بدن در نظر گرفته می‌شوند. این نقاط بر اساس سنت‌ها و تجربه‌های سال‌ها در طب سوزنی چینی مشخص شده‌اند. مفهوم این نقاط بر این است که جریان انرژی (کی) در بدن از طریق این نقاط جریان دارد. در طب سوزنی الکتریکی، نقاط مریدینی برای تحریک و تنظیم جریان انرژی بدن مورد استفاده قرار می‌گیرند.

  1. نقاط فعال بیولوژیکی (Biologically Active Points):

نقاط فعال بیولوژیکی به نقاطی اشاره دارند که بر اساس اطلاعات علمی و پژوهشی به عنوان نقاطی با اثرات درمانی خاص در طب سوزنی الکتریکی معرفی می‌شوند. این نقاط بر اساس تحقیقات جدید و شواهد علمی مشخص می‌شوند و اثرات درمانی خود را در موارد خاص تایید کرده‌اند. در طب سوزنی الکتریکی، نقاط فعال بیولوژیکی ممکن است به عنوان نقاط تحریکی مورد استفاده قرار گیرند.

  1. مسیرهای انرژی یا مریدین‌ها (Energy Pathways or Meridians):

مسیرهای انرژی یا مریدین‌ها به مسیرهایی اطلاق می‌شود که انرژی بدن (کی) از طریق آنها جریان دارد. این مسیرها در نظریه طب سوزنی چینی و دیگر سیستم‌های طبی مانند طب سوزنی اروماتراپیک برش‌هایی از جریان انرژی بدن را نمایان می‌سازند. در طب سوزنی الکتریکی، این مسیرهای انرژی برای تشخیص و تحریک جریان انرژی در نظر گرفته می‌شوند.

  1. مراکز انرژی یا چاکراها (Energy Centers or Chakras):

مراکز انرژی یا چاکراها به نقاط معینی در بدن اطلاق می‌شود که به عنوان مراکز تنظیمی انرژی در نظر گرفته می‌شوند. این مراکز معمولاً در نقاط استراتژیک بدن قرار دارند و به عنوان مراکزی که انرژی بدن از آنها عبور می‌کند شناخته می‌شوند. در طب سوزنی الکتریکی، این مراکز انرژی ممکن است برای تنظیم جریان انرژی در نظر گرفته شوند.

در طب سوزنی الکتریکی، هدف از تحریک نقاط مریدینی، نقاط فعال بیولوژیکی، مسیرهای انرژی یا مریدین‌ها و مراکز انرژی یا چاکراها تنظیم جریان انرژی بدن، بهبود سلامتی، و تسکین علائم و عوارض بیماری‌ها است. این نقاط و مسیرها در طب سوزنی الکتریکی به عنوان نقاط کلیدی برای بهبود عملکرد بدن درمانی و تنظیم انرژی بدن تلقی می‌شوند.

طب انرژی (Energy Medicine)

طب انرژی (Energy Medicine) یک رویکرد نوین در حوزه بهداشت و درمان است که بر اساس این اصل استوار است که انرژی بدن، نقش اساسی در سلامتی و بهبود بیماری‌ها ایفا می‌کند. در این رویکرد، فرض می‌شود که انرژی بدن به صورت میدان‌ها و فیلدهای انرژی‌ای در داخل و اطراف بدن جریان دارد و همچنین در نقاط مشخصی که به عنوان نقاط (نقاط طب‌سوزنی)، مسیرها (مریدین‌ها) و مراکز (چاکراها) انرژی شناخته می‌شوند، تجمع می‌یابد.

طب انرژی از تکنیک‌های متنوعی استفاده می‌کند تا انرژی بدن را تنظیم کرده و تعادل آن را بهبود ببخشد. این تکنیک‌ها می‌توانند شامل تحریک نقاط انرژی، القای انرژی، تنظیم مراکز انرژی (چاکراها)، استفاده از امواج الکترومغناطیسی و فرکانس‌های خاص، تنفس آگاهانه و تکنیک‌های ترتیبی انرژی باشند.

هدف اصلی طب انرژی، بهبود تعادل انرژی در بدن و سلامت عمومی فرد می‌باشد. این رویکرد بر این باور است که اختلالات انرژی می‌توانند به اختلالات فیزیکی و عاطفی منجر شوند و با بازگرداندن تعادل انرژی، می‌توان بهبودی در شرایط مختلفی از جمله درد، افسردگی، استرس و اختلالات خواب را ایجاد کرد.

مهمترین نکته در طب انرژی این است که بدون استفاده از داروها یا تداخل جراحی، تغییراتی در سطح انرژی بدن را ایجاد می‌کند تا بهبود سلامتی و رفاه عمومی افراد را تسهیل کند. از روش‌ها و تکنیک‌های مختلف تشخیصی و درمانی در انرژی درمانی (Energy Medicine) به منظور تنظیم انرژی بدن و بهبود سلامتی استفاده می‌شود که بطور کلی می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  1. تحلیل میدان‌های انرژی: در این روش، تحلیل و ارزیابی میدان‌های انرژیی که اطراف و درون بدن انسان وجود دارند، انجام می‌شود. از ابزارهای مختلفی مانند تصاویر کریستالوگرافی و کیروگرافی کوانتومی استفاده می‌شود تا اطلاعات بیشتری درباره میدان‌های انرژی بدست آید. این اطلاعات می‌توانند در تشخیص اختلالات انرژی و اطلاعات در بدن کمک کنند.
  2. تحلیل نقاط انرژی: در طب سوزنی و دیگر روش‌های انرژی درمانی، نقاط خاصی در بدن به عنوان نقاط انرژی شناخته می‌شوند. تحلیل و تشخیص این نقاط و فشارهای خاص بر روی آنها به منظور تعادل‌دهی انرژی و بهبود سلامتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  1. استفاده از دستگاه‌های الکترونیکی: برخی از دستگاه‌های الکترونیکی مخصوص انرژی درمانی برای تشخیص و درمان مشکلات انرژی بدن استفاده می‌شوند. این دستگاه‌ها معمولاً میدان‌ها و فیلدهای الکترومغناطیسی را اندازه‌گیری می‌کنند و اطلاعاتی درباره تعادل انرژی در بدن فراهم می‌کنند.
  2. تکنیک‌های ترتیبی انرژی: این تکنیک‌ها شامل تمرینات تنفسی، مدیتیشن، و تمرینات ترتیبی انرژی می‌شوند که به افراد کمک می‌کنند تا تعادل انرژی بدن را بهبود دهند و انرژی منفی را از بدن دفع کنند.
  3. استفاده از فرکانس‌ها و امواج الکترومغناطیسی: برخی روش‌ها از فرکانس‌های مختلف امواج الکترومغناطیسی به عنوان ابزار تشخیصی و درمانی استفاده می‌کنند. این امواج ممکن است از منابع خارجی یا دستگاه‌های خاصی تولید شوند تا تعادل انرژی بدن را بهبود ببخشند.

ترکیب این روش‌های مختلف با هم می‌تواند به تشخیص و درمان مشکلات انرژی در بدن کمک کرده و بهبودی در شرایط مختلفی از جمله درد، افسردگی، استرس و اختلالات خواب ایجاد کند. انتخاب روش مناسب بسته به نیازهای فرد و مشکلات وی انجام می‌شود.

طب انرژی-اطلاعات (Energy-information Medicine)

طب انرژی-اطلاعات (Energy-Information Medicine) یک رویکرد نسبتاً جدید در حوزه بهداشت و درمان است که بر اساس ایده این اصل استوار است که انرژی و اطلاعات در بدن با یکدیگر ترکیب شده‌اند و تاثیر بسزایی در سلامت و بهبودی دارند. در این رویکرد، فرضیه مطرح می‌شود که انرژی و اطلاعات در داخل و اطراف بدن به صورت میدان‌های انرژی‌ جریان دارند و این میدان‌ها شامل اطلاعاتی هستند که برای حفظ سلامت و تعادل بدن ضروری هستند.

از روش‌ها، دستگاه‌ها و تجهیزات مختلف مبتنی بر انرژی مثل امواج الکترومغناطیسی، میدان‌های انرژی‌ خاص و امواج مغناطیسی مختلفی برای تجزیه و تحلیل انرژی و اطلاعات با هدف تنظیم و بهبود تعادل انرژی و اطلاعات در بدن استفاده می‌شود. این شامل تصاویر و اطلاعاتی است که از تحلیل میدان‌های انرژی و تجزیه اطلاعات بیولوژیکی بدن به‌دست می‌آید. تطبیق این دیدگاه با عملکرد بیولوژیکی بدن و تاثیرات محیطی بر آن، به مفهوم طب انرژی-اطلاعات منجر می‌شود. این رویکرد به تشخیص و درمان مشکلات انرژی و اطلاعاتی در بدن با استفاده از ابزارهای مختلفی می‌پردازد. برخی از مهم‌ترین ابزارهای طب انرژی-اطلاعات شامل موارد زیر می‌شوند:

هدف اصلی طب انرژی-اطلاعات، تنظیم و بهبود تعادل انرژی و اطلاعات در بدن است. این رویکرد باور دارد که اختلالات در انرژی و اطلاعات ممکن است منجر به مشکلات فیزیکی و روانی شوند و با استفاده از تغییر و بهبود این انرژی‌ها و اطلاعات، بهبود در سلامتی و کیفیت زندگی ایجاد می‌شود.

پزشکی کوانتومی (Quantom medicine)

شاخه جدیدی از پزشکی است که به تشخیص سریع، بدون درد و غیر تهاجمی کل بدن و درمان بیماری‌ها را در تمام زمینه های پزشکی بدون عوارض جانبی تشعشع ارائه می‌دهد. به عنوان یک رویکرد کیفی جدید و مدرن در تشخیص و درمان، پزشکی کوانتومی مبتنی بر پدیده رزونانس بیولوژیکی است و از دانش پزشکی شرقی و غربی، فیزیک کوانتومی، بیوفیزیک و الکترونیک استفاده می‌کند.

طب کوانتومی مبتنی بر رویکردهای طب کل‌نگر می‌باشد که بدن را در حالت تعادل بازیابی می‌کند و همچنین بدن را در حالت تعادل نگه می‌دارد. ما به این حالت تعادل می‌گوییم – سلامت. برای هر فردی یک رویکرد جداگانه و منحصر بفرد وجود دارد. عوارض جانبی ندارد و غیر تهاجمی است. در این رویکرد بدن فرد بعنوان یک کل مورد تحلیل و بررسی می‌شود نه بیماری فرد.

هر سلول نمایانگر یک واحد الکترومغناطیسی است، در نتیجه فرآیندهای بیوشیمیایی آن، امواج الکترومغناطیسی خاصی با فرکانس ایده‌آل ساطع می‌کند. شکل‌گیری بیماری زمانی اتفاق می‌افتد که فرکانس ایده‌آل در اثر عوامل بیرونی و درونی تغییر کند که فرآیندهای بیوشیمیایی در آن را نیز تغییر می‌دهد.

فرآیند شکل‌گیری و توسعه یک بیماری فوری نیست، چند فاز مختلف برای ایجاد یک بیماری در بدن وجود دارد (6 مرحله). در 3 فاز اول، تغییرات در سطح فعالیت بیولوژیکی بدن، تنها توسط دستگاه‌های پزشکی کوانتومی قابل تشخیص است. درحالیکه از فاز چهارم به بعد ما متوجه تغییرات آشکار در معاینات بالینی و آزمایشگاهی می‌شویم و در مرحله پنجم و ششم یک بیماری از قبل آشکار بالینی داریم که اغلب نیاز به درمان دارویی مادام العمر دارد. هدف در طب کوانتومی جلوگیری از تبدیل شدن اختلالات اولیه به بیماری در سه مرحله اول است، زیرا ماه‌ها و سال‌ها قبل از ایجاد بیماری‌‌های مختلف، اطلاعاتی به شکل اختلالات الکترومغناطیسی سلول‌‌ها در بدن وجود دارد، بنابراین می‌توان پیش بینی و از بیماری جلوگیری کرد.

به همین دلیل است که ما به پزشکی کوانتومی می‌گوییم – طب سلامتی، نه طب بیماری!

تجهیزات تشخیصی درمانی مختلف در حوزه طب انرژی‌-اطلاعات (انرژی درمانی یا کوانتوم درمانی)

دستگاه‌ها و تجهیزات مرتبط با انرژی یا کوانتوم درمانی از ابزارهایی تشخیصی و درمانی در حوزه سلامت هستند که بر مبنای اصول فیزیک کوانتوم، بیوفیوزیک، طب سنتی چینی و طب رایج با بهره‌گیری از فناوری‌های نوین عمل می‌کنند. این تجهیزات شامل دستگاه‌های تشخیصی برای تحلیل میدان‌های انرژی بدن و دستگاه‌های درمانی برای تنظیم انرژی بدن و بهبود تعادل انرژی می‌باشند. این تجهیزات با هدف تشخیص و درمان مشکلات انرژی بدن، بهبود سلامت عامه، و کاهش عوارض ناشی از اختلالات انرژی مورد استفاده قرار می‌گیرند. بطور کلی این دستگاه‌ها و تجهیزات را در چهار گروه کلی می‌توان تقسیم نمود:

  1. دستگاه‌های تشخیصی و درمانی طب سوزنی الکتریکی (Electroacupuncture Devices):

این دستگاه‌ها از الکترودها برای تحریک نقاط طب‌سوزنی یا نقاط فعال بیولوژیکی استفاده می‌کنند. این دستگاه‌ها بر اساس اصول طب سوزنی و تاثیر تحریک الکتریکی بر جریان انرژی بدن طراحی شده‌اند. این دستگاه‌ها با ترکیب تکنولوژی الکتریکی با اصول طب سوزنی سنتی طراحی شده‌اند و معمولاً در درمان‌های مختلفی از جمله کاهش درد، بهبود عملکرد عضلات و مفاصل، کاهش التهابات، و بهبود عملکرد سیستم عصبی به کار می‌روند. با تنظیم شدت جریان الکتریکی و فرکانس‌ها، انرژی بدن تنظیم شده و امکان تسکین درد و اختلالات انرژی فراهم می‌شود. این دستگاه‌ها از قابلیت تنظیم شدت و فرکانس تحریک الکتریکی برای انطباق با نیازهای بیمار بهره می‌برند و تحت نظر متخصصان بهداشت و درمان قرار می‌گیرند. به عنوان یک ابزار مؤثر در بهبودی و درمان مشکلات جسمی و روحی انسان، دستگاه‌های طب سوزنی الکتریکی مورد توجه قرار دارند.

  1. دستگاه‌های پالس‌تراپی (Pulse Therapy Devices):

دستگاه‌های پالس‌تراپی (Pulse Therapy Devices) از پالس‌های الکتریکی با فرکانس‌ها و شدت‌های مختلف برای درمان مشکلات جسمی و بهبودی عضلات و جریان خون در بدن استفاده می‌کنند. این پالس‌ها ممکن است به صورت تکراری و یا با الگوهای مختلف باشند. این پالس‌ها به نقاط خاصی در بدن انسان اعمال می‌شوند. این نقاط ممکن است برای تسکین درد، بهبود عملکرد عضلات، افزایش جریان خون یا بهبود فرآیندهای التهابی مورد استفاده قرار گیرند. از جمله کاربردهای متداول آنها کاهش درد مزمن، بهبود عملکرد عضلات پس از صدمات و جراحی، کاهش التهابات مفصلی و حتی درمان برخی اختلالات عصبی و روانی است. این دستگاه‌ها تحت نظر متخصصان بهداشت و درمان قرار می‌گیرند و معمولاً در ترکیب با سایر روش‌های درمانی به کار می‌روند تا بهبودی در شرایط مختلفی از جمله درد، عضلات، و مفاصل ایجاد کنند.

  1. دستگاه‌های کوانتوم تراپی (Quantum Therapy Devices):

دستگاه‌های کوانتوم تراپی بر اساس تئوری‌های میدان‌ و انرژی‌های ذرات کوانتومی عمل می‌کنند. این دستگاه‌ها از امواج و میدان‌های انرژی تولیدی برای تشخیص مشکلات انرژی در بدن و تنظیم انرژی برای درمان استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، می‌تواند در تشخیص حساسیت‌های غذایی یا تعادل انرژی در بدن به کمک تغییرات امواج الکترومغناطیسی بهبودی ایجاد کند.

این مثال‌ها نشان می‌دهند که دستگاه‌های کوانتوم درمانی به عنوان ابزارهای مفیدی در تسکین درد، بهبود عملکرد بدن و تشخیص مشکلات انرژی و سلامتی بدن استفاده می‌شوند. همچنین، تاثیرات آنها بسته به نوع مشکل و تنظیمات مختلف می‌توانند متغیر باشند.

  1. دستگاه‌های تشخیصی انرژی (Energy Diagnostic Devices):

این دستگاه‌ها به تحلیل امواج الکترومغناطیسی و تغییرات انرژی بدن می‌پردازند. با استفاده از تجهیزات تشخیصی مدرن می‌توانند مشکلات انرژی را تشخیص داده و توصیه‌های درمانی ارائه کنند.

این تجهیزات و دستگاه‌ها ممکن است در تشخیص و درمان مشکلات مختلف انرژی در بدن موثر باشند و توسط تخصصیان در حوزه طب سوزنی الکتریکی و انرژی درمانی استفاده شوند. توجه داشته باشید که عملکرد هر دستگاه و تاثیر آن ممکن است بسته به فناوری و تنظیمات مختلف متغیر باشد. دستگاه‌های مختلفی در زمینه انرژی درمانی وجود دارند که از طریق تحریک نقاط و مسیرهای انرژی مثل مریدین‌ها برای انجام اقدامات درمانی و تشخیصی استفاده می‌کنند. در زیر به چند دستگاه از این نوع اشاره خواهم کرد و مکانیزم عملکرد آنها را توضیح خواهیم داد:

  • دستگاه تحریک الکتریکی مریدین (Electric Meridian Stimulation Device):
    • این دستگاه از الکترودها برای تحریک نقاط مریدینی و مسیرهای انرژی در بدن استفاده می‌کند. با تنظیم فرکانس‌ها و شدت تحریک الکتریکی، می‌توان انرژی بدن را تنظیم کرده و مسائل مختلفی از جمله درد و اختلالات انرژی را درمان کرد.
  • دستگاه تحریک چاکرا (Chakra Stimulation Device):
    • این دستگاه به تنظیم انرژی در مراکز انرژی یا چاکراهای بدن می‌پردازد. با تحریک این مراکز با فرکانس‌ها و الکترودهای مناسب، تعادل انرژی در بدن بهبود می‌یابد و سلامتی افراد افزایش می‌یابد.
  • دستگاه تشخیصی انرژی (Energy Diagnostic Device):

این دستگاه برای تشخیص انرژی بدن و شناسایی مشکلات انرژی مورد استفاده قرار می‌گیرد. با تحلیل امواج و نشانه‌های انرژی بدن، می‌توان مسائل مختلفی از جمله نقاط ضعف انرژی و علل اختلالات را تشخیص داد.

  • دستگاه‌های تشخیصی انرژی با تصویربرداری (Energy Imaging Devices):
  • این دستگاه‌ها از تصویربرداری مبتنی بر انرژی برای تشخیص مشکلات انرژی در بدن استفاده می‌کنند. آنها تصاویری از الگوهای انرژی بدن ایجاد می‌کنند که به تشخیص و درمان مشکلات مفید هستند.

در هر یک از این دستگاه‌ها، مکانیزم عملکرد بر اساس تحریک نقاط مختلف در بدن به منظور تنظیم انرژی، تشخیص مشکلات انرژی و تسکین علائم بیماری‌ها متفاوت است. این دستگاه‌ها ممکن است با استفاده از الکترودها، امواج الکترومغناطیسی و سیستم‌های تشخیصی مدرن عمل کنند و توسط پزشکان و متخصصان در حوزه طب سوزنی الکتریکی و انرژی درمانی استفاده شوند.

  1. دستگاه‌های ترکیب(Combination Devices) :

دستگاه‌های ترکیبی، ابزارهای پزشکی هستند که فناوری‌های مختلف درمانی را ترکیب کرده‌اند تا امکان انجام تراپی‌های چندگانه با یک دستگاه را فراهم کنند. این دستگاه‌ها به منظور بهبود سلامتی و درمان مشکلات مختلف از جمله درد، التهابات، مشکلات عضلانی، و بیماری‌های مزمن به کار می‌روند. گاهی اوقات ترکیب دستگاه‌های مختلف می‌تواند به عنوان یک تکنیک مکمل در کنار درمان‌های دارویی و جراحی مورد استفاده قرار گیرد. این دستگاه‌ها ترکیبی از انواع مختلف تکنولوژی‌ها و تکنیک‌های درمانی از جمله طب سوزنی الکتریکی، فرکانس درمانی، پالس‌تراپی، نور و رنگ درمانی، بیورزونانس درمانی و … را به کار می‌برند تا تاثیرات درمانی بیشتری را برای مشکلات انرژی و سلامتی بدن ایجاد کنند.

تاریخچه کاربرد الکتریسیته در متدهای تشخیصی درمانی

استفاده از الکتریسیته برای تشخصی و درمان در پزشکی به دوران باستان برمی‌گردد. شواهد باستان شناسی نشان می‌دهد که در حدود 2750 سال قبل از میلاد مسیح، پزشکان مصر از برق تولید شده توسط ماهی الکتریکی مالاپتروروس، یک ماهی الکتریکی، برای درمان درد استفاده می‌کردند. در حدود 43 سال پس از میلاد، اسکریبونیوس لارگوس، پزشک دربار امپراتور روم کلودیوس، از اژدر معمولی (پرتو الکتریکی)، برای درمان سردرد و نقرس در میان سایر بیماری‌ها استفاده کرد.

در دهه 1740، پزشکان در اروپا، از جمله‌Christian Gottlieb Krazenstein  و‌JeanEtienne Deshais‌‌، مجموعه‌ای از آثار خود در مورد استفاده از الکتریسیته در پزشکی منتشر کردند. در دهه 1750، بنجامین فرانکلین[1] بسیاری از بیماران را با استفاده از ژنراتور الکترواستاتیک درمان کرد. در سال 1775، الساندرو ولتا[2] چیزی را اختراع کرد که «الکتروفور» نامید، پیش‌ساز خازن‌ها. در اواخر قرن 18، دانشمندانی مانند لوئیجی گالوانی[3] و چارلز لو روی[4] بر موضوع ترسیم اصول الکتروفیزیولوژی مدرن کار کردند.

قرن 19 همچون زمینی حاصلخیز برای توسعه کاربردهای پزشکی از الکتریسیته بود. در فرانسه، Duchenne de Boulogne پیشگام در توسعه روش فارادیزاسیون، کاربردهای درمانی جریان الکتریکی فارادیک (القایی) بر اساس اکتشافات مایکل فارادی (1791-1867) بود. در ایالات متحده، جورج بیرد[5] و AD Rockwell استفاده از جریان الکتریکی ملایم را برای درمان نوراستنی[6] ترویج دادند. در سال 1827، جورج سیمون اهم[7] یک معادله ریاضی را فرموله کرد که رابطه بین ولتاژ، جریان و مقاومت را توصیف کرد که به قانون اهم معروف شد. در اواسط دهه 1880، کارل لودویگ[8] و آگوستوس والر[9] کشف کردند که جریان‌‌های الکتریکی قلب را می‌توان از روی پوست شناسایی و کنترل کرد، و در سال 1901، ویلم اینتهوون[10] بر همین اساس دستگاه EKG را اختراع کرد.

امروزه، اصطلاح “الکتروآکیوپانکچر” شامل روش‌هایی است که از اصول و مفاهیم طب‌سوزنی سنتی چینی و وسایل الکترونیکی استفاده می‌کند. با این حال، استفاده ترکیبی از برق با سوزن‌های طب سوزنی به احتمال زیاد اولین بار توسط پزشک ژاپنی Gennai Hiragain در اواخر دهه 1700 به کار گرفته شد. هیراگین از یک ژنراتور الکتریسیته ساکن استفاده کرد، دستگاهی که او «ارکیترو» نامید به سوزن‌های طب سوزنی متصل بود. از اولین ژنراتور الکترواستاتیک هیراگین تا ظهور طب سوزنی الکتریکی که توسط راینهولد وول[11] استفاده شد، تعدادی از پزشکان و دانشمندان این فرآیند را مورد بررسی و توسعه قرار داده بودند.

در آغاز قرن بیستم بود که بدون کمک هیچ وسیله الکتریکی، آگوست ویه[12] توانست ارتباط معناداری را بین طب چینی و هومیوپاتی ایجاد کند. در سال 1903، ویه فهرستی از نقاط (points) را منتشر کرد که پس از دوز سمی یک دارو، آن نقاط دردناک می‌شوند. او این نقاط را به نام داروهای هومیوپاتی خاصی که احساس درد در این نقاط را از بین می‌برد، نامگذاری کرد. سپس داروهای هومیوپاتی مرتبط با این نقاط حساس برای درمان طیف وسیعی از اختلالات تجویز شدند.

به گفته مورانت[13]، تعداد زیادی از نقاطی که Weihe ادعا کرد، همان نقاط طب سوزنی چینی بودند. علاوه بر این، به گفته A. Jayasuriya، «هم‌سویی نقاط Weihe و نقاط طب سوزنی احتمالاً به این دلیل است که هومیوپاتی و طب سوزنی بر اساس مفاهیم و رویکردهای مشابهی برای درمان هستند.»

در سال 1932، راجرد لا فویه[14]، یک هومیوپات و متخصص طب‌سوزنی، وجود روابط فیزیولوژیکی بین نقاط طب سوزنی، داروهای هومیوپاتی و بیماری‌ها را کشف کرد – نظریه‌ای که به نام “هومیوزیناتری”[15] معروف شد. راجرد لا فویه روش Weihe را نه تنها ارتباط بین برخی از نقاط Weihe و نقاط طب سوزنی سنتی چینی بهبود بخشید، بلکه سوزن‌های طب سوزنی را با داروهای هومیوپاتی ترکیب نمود.

علاوه بر این، راجرد لا فویه استفاده از طب سوزنی الکتریکی را با استفاده از دستگاهی که او “diathermopuncteur” نامیده بود برای افزایش اثربخشی درمان‌های خود توسعه داد. کمک‌های Weihe و De la Fuye برای کشف و توسعه روش Reinhold Voll ضروری بود. وول در یکی از کتاب‌های خود به اهمیت د لا فویه اذعان داشت: کلمه «طب سوزنی الکتریکی» اولین بار توسط پزشک طب سوزنی فرانسوی دکتر راجر دو لا فویه در پاریس ابداع شد. او یک وسیله الکتریکی (Diathermopuncteur) را با سوزن‌های طب سورنی ترکیب کرد تا روی نقاط خاصی از پوست – به اصطلاح نقاط طب سوزنی – به عنوان یک محرک درمانی کمکی استفاده کند.

در سال 1953، وول و ورنر[16] یک طب سوزنی الکتریکی بدون سوزن طراحی کردند. ابزاری برای مکان‌یابی نقاط طب سوزنی و نام آن را “الکتروپونکتور” گذاشته است. با این حال، پس از مخالفت De la Fuye، Voll و Werner نام دستگاه را به “K+F Diatherapuncteur” تغییر دادند. (نام سازنده شرکت Kraiss & Friz است.) پس از مطالعه بیش از دو سال بر روی این ابزار، وول نقاط طب سوزنی اضافی و نحوه ارتباط آنها با اندام‌های داخلی مختلف را کشف کرد. او این فرآیند را «تست پزشکی[17]» نامید.

نقطه طب سوزنی (Acupuncture Point) چیست؟

فرضیه‌های متعددی در مورد اینکه چه چیزی یک نقطه طب سوزنی (AP) را تشکیل می‌دهد، ارائه شده است و چندین نظریه وجود دارد که مکانیسم‌های احتمالی را در مورد چگونگی کارکرد طب سوزنی پیشنهاد می‌کنند. اگرچه هیچ ارتباط آناتومیک خاصی مربوط به کانال‌ها و نقاط طب سوزنی هنوز یافت نشده است، به نظر می‌رسد که نقاط طب سوزنی ارتباط نزدیکی با ساختارهای آناتومیکی مانند اعصاب، عروق خونی و لنفاوی، شکاف‌های عضلانی و بافت همبند بینابینی دارند. علیرغم تعاریف و توصیفات ناکافی از APs که در چندین مطالعه قبلی یافت شده است، به نظر می‌رسد اکثر محققان موافق هستند که نقاط acupoint در مقایسه با یکدیگر، ویژگی‌های الکتریکی متمایزی را نسبت به بافت اطراف نشان می‌دهند.

تعدادی از مطالعات به بررسی ویژگی‌های الکتریکی APها و تفاوت‌های الکتریکی بین APها و نقاط دیگر پرداخته‌اند. اگرچه گزارش‌های موجود در ادبیات تحقیق از نظر کیفیت تحقیق متفاوت است، اما یک بررسی سیستماتیک اخیر این نظریه را که کانال‌ها و نقاط طب سوزنی دارای ویژگی‌های الکتریکی قابل تشخیص از بافت اطراف هستند را معتبر دانست و این اختلاف با سایر نقاط غیر از APها را تایید کرد.

علاوه بر این، تعدادی از مطالعات نشان داده‌اند که ممکن است بین APها و کاهش امپدانس (مقاومت الکتریکی) ارتباط وجود داشته باشد. به عنوان مثال، در یک مطالعه منتشر شده در سال 2010، Ahn و همکاران، امپدانس الکتریکی پوست و بافت همبند زیر جلدی بر روی روده بزرگ، کبد و مریدین‌های مثانه را در 28 فرد سالم ارزیابی کرد. آنها به این نتیجه رسیدند که نوارهای کلاژنی به طور قابل توجهی امپدانس الکتریکی کمتری دارند. اگرچه اندازه و شکل نقاط طب سوزنی مشخص نشده است، اما ساختار مورفولوژیکی پوست به خوبی شناخته شده است.

پوست انسان از سه لایه اصلی تقسیم می شود: اپیدرم، درم و بافت زیر جلدی (هیپودرم). اپیدرم سطحی‌ترین لایه است و با توجه به موقعیت ساختاری و تمایز (کراتینه شدن) سلول‌هایشان به چهار لایه مجزا تقسیم می‌شود. لایه شاخی[18] خارجی‌ترین لایه است و از بافت کراتینه شده تشکیل شده است. لایه گرانولوزوم[19] از سلول‌های حاوی گرانول‌های کراتوهیالین تشکیل شده است که به تشکیل سد اپیدرمی کمک می‌کند. لایه‌ی خاردار[20] از سلول‌های خاردار تشکیل شده است که از پوست حمایت مکانیکی می‌کنند. لایه قاعده‌ای[21] از کراتینوسیت‌هایی که به طور پیوسته تقسیم می‌شوند تشکیل شده است که به تشکیل سایر لایه‌های اپیدرم کمک می‌کند.

از نظر خواص الکتریکی پوست، لایه شاخی پوست[22]، که به عنوان یک مانع عمل می‌کند، هنگامی که در معرض محرک‌های الکتریکی قرار می‌گیرند، بیشترین امپدانس (مخالفت با عبور جریان الکتریکی) را هم در جریان مستقیم و هم در راکتانس یا جریان القائی تولید می‌کند. با این حال، هیدراتاسیون پوست، یا استفاده از الکترولیت تماسی مرطوب (محیط تماس)، امپدانس را به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهد. بنابراین، در طب سوزنی الکتریکی طبق Voll (EAV)، استفاده از آب اشباع یا الکترولیت می‌تواند پذیرش (معکوس امپدانس) را تا حد زیادی افزایش دهد.

EAV[23] روشی برای اندازه گیری امپدانس الکتریکی نقاط acupoint است. این دستگاه از یک اهم متر الکترونیکی استفاده می‌کند که برای اندازه گیری مقاومت الکتریکی پوست طراحی شده است. دستگاه EAV از یک جریان  12 میکرو آمپر‌متر کالیبره شده از 0 تا 100 با نیروی الکتروموتور (emf) 1.2 ولت تشکیل شده است. این ابزار دارای مقاومت داخلی بالایی است زیرا امپدانس الکتریکی نقاط طب سوزنی کمتر و رسانایی بیشتری نسبت به پوست مجاور دارد. هنگام اندازه‌گیری، بیمار الکترود منفی را در یک دست نگه می‌دارد و پزشک پروب را که الکترود مثبت است، روی نقاطی که عمدتاً روی دست‌ها و پاها قرار دارند، فشار می‌دهد. فشار وارد شده به پوست در نقطه طب سوزنی باید ثابت باشد، که وول آن را فشار الکتریکی طب سوزنی نامید، به طوری که باعث ایجاد مقاومت الکتریکی پایدار برای خواندن شود.

سپس، هنگام استفاده از پروب برای اعمال فشار ثابت به نقاط طب سوزنی، اگر مقدار شاخص به 50 برسد (در مقیاس 0-100 دستگاه) و در آن موقعیت ثابت بماند، نشان دهنده این است که اندام یا سیستم مرتبط با آن نقطه خاص از نظر انرژی سالم است. اگر مقدار شاخص از 65 بالاتر رود و در آن موقعیت ثابت بماند، نشان می‌دهد که اندام یا سیستم مرتبط با آن نقطه خاص از نظر انرژی “تحریک‌” شده و در وضعیت پرکاری قرار دارد. با این حال، اگر مقدار اولیه، هر چه که باشد، کاهش یابد و در مقدار پایین‌تری از مقیاس 50 قرار گیرد، این به عنوان افت شاخص (ID[24]) شناخته می‌شود، که نشان می‌دهد اندام یا سیستم مرتبط با آن نقطه خاص از نظر انرژی در وضعیت “ناسالم” قرار دارد. افت شاخص به این دلیل اتفاق می‌افتند که اندام‌ها یا سیستم‌هایی که اندازه‌گیری می‌شوند نمی‌توانند واکنش بیوالکتریکی به جریان الکتریکی اولیه ارسال شده توسط پروب به نقطه acupoint را ایجاد کنند.

 

 

 

روش تست الکتروپانکچر بر اساس R. Voll:

مقدمه

طب سوزنی الکتریکی به روش وول در آلمان توسط دکتر راینهولد وول[25] (1909-1988) کشف و توسعه یافت. او مردی با علایق همه جانبه بود. در ابتدا به تحصیل در رشته معماری پرداخت و سپس به رشته علوم فنی در دانشگاه فنی رفت. بعدها مدرک پزشکی گرفت.

دکتر وول سرطان مثانه گرفت. او با رویکرد طب سنتی موافق نبود. در عوض او به تنهایی راه حلی برای مشکل خود در طب سنتی چینی از طریق طب سوزنی پیدا کرد. پس از آن بیست سال دیگر از زندگی خود لذت برد.

دکتر وول و دوستش فریتز ورنر، مهندس الکترونیک، مطالعات فنی گسترده‌ای در مورد خواص نقاط طب     سوزنی چینی انجام دادند.

آنها با ابزار تشخیصی وول در سال 1953 کشف کردند که خواص فیزیکی پوست انسان در نقاط چینی بسیار متفاوت از سایر نقاط بدن انسان است. آنها با استفاده از یک اهم‌متر بسیار حساس دریافتند که مقاومت پوست در هر نقطه طب سوزنی بیست برابر کمتر از سایر نقاط پوست است.

این را می‌توان با قانون معروف اهم نشان داد:

I = V / R

که I مخفف جریان (شدت) است. V مخفف ولتاژ است. R مخفف مقاومت است.

مشخص شد که در نقاط طب سوزنی:

I = 10-12 uA (میکرو آمپر)

V = 1.0-1.2 v (ولت)

R = 95 کیلو اهم (کیلو اهم)

در تمام نقاط دیگر مقاومت پوست حدود 20 برابر بیشتر است، R = 2000 کیلو اهم.

به این ترتیب نقاط طب سوزنی چینی با مقاومت کم خود مانند حوضچه‌های کوچک به نظر می‌رسند که جریان انرژی از نقطه‌ای به نقطه دیگر براحتی در جریان است.

سپس آنها دریافتند که نقاط بسته به سلامت بیمار می‌توانند مقاومت متفاوتی با حالت عادی داشته باشند. آنها کاملاً تصادفی به کشف سوم خود رسیدند. آنها دریافتند که اگر داروی مناسب را روی بدن اعمال کنند، سیگنال غیر طبیعی از نقطه می‌تواند به حالت عادی برگردد.

تایید شد که نقاط طب سوزنی را می‌توان با درجه بالایی از دقت قرار داد. قطر آنها 1-3 میلی متر است.

در مدت اندکی دکتر وول متوجه شد که مریدن‌های بدن انسان بیشتر از مریدن‌های کلاسیک چینی است. او هشت مورد دیگر (“مریدن‌های وول”) را در نمودار مریدن‌های و نکات دیگری را نیز به مریدن‌های چین اضافه کرد.

این آغاز توسعه شاخه جدیدی از طب طبیعی، Electro Acupuncture by Voll (EAV) است. اولین وسایل برای چنین اندازه گیری‌هایی به نام‌های Diaterapankter یا Dermatron شناخته می‌شدند. سال‌هاست که از الکتریسیته برای تشخیص و درمان در علوم پزشکی استفاده می‌شود. در همین راستا بیش از نیم قرن است که روش تشخیصی و درمانی طب سوزنی الکتریکی توسط دکتر R. Voll (که به روش “EAV” معروف است) با موفقیت در معاینات بالینی و اضطراری در بیش از 100 کشور در سراسر جهان استفاده می‌شود. پزشکان با تخصص‌های مختلف از جمله کارشناسان پزشکی آژانس ملی هوافضای ایالات متحده آمریکا (ناسا) از این روش استقبال زیادی کردند.

در سال 1966، دکتر R. Voll، به عنوان نویسنده روش EAV و به عنوان بنیانگذار انجمن بین المللی طب سوزنی الکتریکی، مدال طلای واتیکان – یکی از ارزشمندترین جوایز بین المللی- را دریافت کرد. اساس نظریه دکتر وول سیستم کلاسیک طب سوزنی شرقی است. روش EAV قادر به اثبات تجربی و بالینی تعامل کامل بین نقاط شناخته شده طب سوزنی و ساختارهای اندام-بافت مشخص بدن انسان است.

نقاط طب سوزنی در مقایسه با بافت اطراف دارای خواص الکتریکی متمایز هستند. مقاومت یا امپدانس بیوالکتریکی نقاط طب سوزنی بین حالت‌های سالم و بیمار متفاوت است. طبق گفته وول، طب سوزنی الکتریکی روشی است که از یک اهم‌متر کالیبره‌شده برای اندازه‌گیری امپدانس بیوالکتریک در نقاط خاصی از طب سوزنی واقع در دست‌ها و پاها در پاسخ به تغییرات در عملکرد فیزیولوژیکی اندام‌ها و ساختارها استفاده می‌کند.

دستگاه‌های طب‌سوزنی الکتریکی، امپدانس بیوالکتریکی نقاط طب‌سوزنی زمانی که موادی مانند داروهای مختلف شیمیایی، گیاهانی‌، مکمل‌ها و داروهای هومیوپاتی‌ در یک مدار الکتریکی با بیمار قرار می‌گیرند را ارزیابی می‌کند.

دستگاه‌های الکترونیکی طراحی شده که از روش دکتر وول استفاده می‌کنند، امکان تشخیص سیگنال‌های اطلاعاتی نقاط طب سوزنی و تبدیل آنها به زبان پزشکی رایج را به صورت قابل فهم از جمله: زبان علت، پاتوژنز، تشخیص نوزولوژیک و محل عامل عفونی را فراهم می‌آورد. یکی از مهمترین مزیت‌های روش EAV پدیده آزمایش دارو می‌باشد. جنبه‌های فیزیکی این پدیده هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است، با این حال، نتایج تجربی متعددی کارایی و اثربخشی بالای کاربرد این روش در انتخاب داروهای مناسب توسط این روش را ثابت کرده است.

در طول دهه 1960 در کره، پروفسور کیم بونگ[26] هان یک سری مطالعات بر روی سیستم مریدینی خرگوش‌ها انجام داد. او با تزریق فسفر رادیواکتیو (32P) در نقاط طب سوزنی، سیستمی از لوله‌های ظریف را کشف کرد که مسیر مریدین‌های طب سوزنی را دنبال می‌کردند. او دریافت که سیستم مریدینی به زیرسیستم‌های مختلفی تقسیم می‌شود: درونی، بینابینی و بیرونی. او همچنین دریافت که سیستم مجرای مریدین مستقل از شبکه عروقی است. پروفسور کیم بر اساس آزمایش‌های بسیاری بر روی گونه‌های مختلف حیوانی به این نتیجه رسید که سیستم مریدینی در عرض پانزده ساعت پس از لقاح ظاهر می‌شود و همچنین ممکن است نقش مهمی در تکثیر و تمایز تمام سلول‌های بدن ایفا کند [2].

بعداً در سال 1985 در پاریس، ژان کلود داراس[27]، پیر دو ورنژول[28] و پیر آلبارد[29] آزمایشاتی را انجام دادند که حرکت انرژی در طول مریدین‌ها را ردیابی می‌کرد. با تزریق محلولی حاوی یون‌های عنصر رادیواکتیو تکنسیوم (99mTc)، حرکت این عنصر در مریدین‌ها با سرعت حدود 5 سانتی‌متر در دقیقه ثبت شد [3].

در مسکو، دکتر رومن آواکیان[30] با استفاده از یک میدان الکتریکی با ولتاژ و فرکانس بالا، آزمایش‌هایی انجام داد که نقاط طب سوزنی را قابل مشاهده کرد. زمانی که دست انسان در این میدان قرار می‌گیرد، این نقاط با درخشان شدن روی پوست نمایان می‌شوند. جالب‌ترین بخش این آزمایش این واقعیت است که نقاط بسیار بیشتری از آنچه در مریدین‌های کلاسیک چینی نشان داده شده است و حتی بیشتر از نقاط روی مریدین‌های اضافی که توسط دکتر وول [4] یافت می‌شود، آشکار می‌کند.

دکتر یون دیمیترسکو[31] از رومانی با استفاده از روشی مشابه، روشی به نام الکترونوگرافی را توسعه داد که نقاط مریدینی تحریک شده را شناسایی و نمایش می‌دهد. مشخص شد که در طول اسکن‌های الکتروگرافی فقط نقاطی ظاهر می‌شود که برخی از بیماری‌های اندام‌ها یا سیستم‌های فرد را نشان می‌دهد [5].

دکتر وول نقاط مریدین‌های کلاسیک چین را در بسیاری از موارد بالینی مطالعه کرد. او ارتباطی بین نقاط و موقعیت فیزیکی آنها بر روی اندام‌ها یا عملکرد فیزیولوژیکی آنها پیدا کرد. در نتیجه او نقشه‌هایی از مریدین‌های چینی را منتشر کرد که شامل برخی نقاط جدید و نقشه مریدین‌های اضافی وول بود [6]. او نقاط مریدینی چینی را بر اساس طب غربی تشریح کرد. او به این ترتیب بین طب سنتی چینی و طب غربی امروزی ارتباط برقرار کرد. علاوه بر این، از طریق کشف او که داروهای هومیوپاتی قادر به متعادل کردن مریدین‌ها هستند، پلی بین طب چینی و هومیوپاتی ایجاد کرد [1].

ماهیت این است که یک داروی هومیوپاتی، به عنوان منبع انرژی تشدید کننده، قادر به حل عدم تعادل انرژی مریدین است. اگر دارو انرژی ارتعاشی متفاوتی داشته باشد، هیچ تغییری در خواندن دستگاه Voll ایجاد نمی‌کند. به این ترتیب دکتر وول سه شاخه اصلی از دانش شفا را با نام روش Electro Acupuncture توسط Voll ترکیب کرد.

روش اندازه گیری:

این روش بر اساس اندازه‌گیری مقاومت ویژه پوست در نقاط طب سوزنی با دستگاه Voll است. ابزار تشخیصی Voll (ابزار) یک ولت‌متر (یا آمپرمتر یا اهم‌متر) حساس است. بیمار الکترود غیرفعال (کاتد) را در یک دست نگه می‌دارد و نقاط طب سوزنی از طریق تماس با الکترود دیگر (آند) آزمایش می‌شوند. این تجهیزات می‌تواند دیجیتال یا آنالوگ با مقیاس 1 تا 100 باشد که توسط دکتر وول پیشنهاد شده است.

اندازه‌گیری بدون درد است و جریان آنقدر ضعیف است (میکرو آمپر) که نمی تواند آسیبی ایجاد کند. مریدین‌ها باید در هر دو طرف بدن – چپ و راست – آزمایش شوند. اغلب اوقات ممکن است تفاوت‌های زیادی بین اندازه گیری‌های سمت چپ و راست وجود داشته باشد. این نیاز به توجه ویژه دارد. مواد مورد آزمایش روی سینی مخصوص قرار می‌گیرند و اثر آنها اندازه‌گیری می‌شود.

مقدار بالای 50 نشان دهنده افزایش انرژی در نقطه است، در حالی که مقدار کمتر از 50 به معنای کمبود انرژی در این نقطه است.

مقادیر به صورت زیر تفسیر می‌شوند:

  • 50 مقدار بهینه برای هر نقطه، شرایط عادی است.
  • محدوده 40-60 اساساً طبیعی در نظر گرفته می‌شود.
  • محدوده 60-65 نشان می‌دهد که نقطه تحت تحریک است.
  • محدوده 65-75 نشان دهنده نقطه دچار برانگیختگی است.
  • محدوده 75-85 نشان دهنده التهاب است.
  • محدوده 85-100 نشان دهنده التهاب شدید است.
  • محدوده 40-35 نشان دهنده شروع انحطاط است.
  • محدوده 35-25 به معنای انحطاط پیشرونده است.
  • مقادیر زیر 25 نشان دهنده تغییرات مخرب یا بدخیمی احتمالی است.

کورتیکواستروئیدها در اندازه‌گیری‌ها تأثیر می‌گذارند. کورتیکواستروئیدها تمایل دارند به عنوان سرکوبگرهای قوی سیگنال عمل کنند و این اثر می‌تواند تا روزها پس از قطع دارو باقی بماند.

پوست نباید با تحت فشار زیاد قرار گیرد و نباید کبودی یا زخمی شود. نقاط مریدین روی سطح پوست نیستند بلکه در مزودرم قرار دارند و به عنوان نقاط رسانا از نقطه‌ای به نقطه دیگر سیگنال می‌فرستند. فشار اعمال شده در حین اندازه‌گیری باید در هر نقطه متوسط و یکنواخت باشد. برای تسلط بر این نیاز به تمرین است. مهمتر از آن داشتن استراتژی برای عمل است: اندازه‌گیری را از کجا شروع کنیم، هر مقدار چه چیزی را نشان می‌دهد، چه کاری را مرحله به مرحله باید انجام دهیم.

هر مریدین طب سوزنی و هر نقطه در امتداد آن را می‌توان با EAV آزمایش کرد. نقاط واقع بر تنه به ندرت مورد استفاده قرار می‌گیرند. نقاط روی بازوها و پاها بیشتر شناخته شده و به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند.

گاهی اوقات نقاط خاصی که روی گوش قرار دارند (نقاط گوش) می‌توانند بسیار مفید باشند. بسته به عمق دانش اپراتور از طب سوزنی، می‌توان به تعداد مورد نیاز از نقاط بدنی اضافی استفاده کرد.

پدیده‌ای را می‌توان مشاهده کرد که دکتر وول آن را “افت شاخص” نامید. این زمانی است که مقدار به حداکثر می‌رسد و سپس به طور ناگهانی و اساسی کاهش می‌یابد. این می‌تواند یک نشانه مهم از برخی آسیب‌شناسی در مریدین باشد.

بیشتر تمرین‌کنندگان وول ابتدا نقاط اصلی نصف النهار را اندازه‌گیری می‌کنند. این راحت است و باعث صرفه جویی در زمان می شود. اما اغلب این نکات برای ارائه تصویری از وضعیت کافی نیستند.

 

با روش EAV چه اقدامات تشخیصی و درمانی می توان انجام داد؟

EAV روش‌های پزشکی بالینی معاصر را رد نمی‌کند. آزمایشات تشخیصی ضروری است و باید انجام شود. بهترین کار این است که ابزارها و تخصص‌های پزشکی عمومی و حوزه‌ها و روش‌های مختلف درمانی دیگر را به صورت سینرژیک ترکیب کرده و از آنها استفاده کنید.

EAV برای تشخیص اینکه آیا برخی از مریدین‌ها و نقاط در امتداد آنها مقادیر کمتر یا بالاتر از مقدار طبیعی دارند، بکار می‌رود. این بدان معنی است که انرژی در آن مریدین‌ها متعادل نیست. EAV ممکن است با نتایج به دست آمده از آزمایش خون معمولی متفاوت باشد. آزمایش خون بر اساس اندازه‌گیری مقدار مواد آنتی بادی‌ها، غلظت مواد یا سلول‌های مختلف است. چنانچه تست EAV تغییرات در وضعیت انرژی اندام‌ها را تشخیص می‌دهد. این می‌تواند اختلالات را خیلی زودتر از تظاهرات واقعی در سطح فیزیکی ثبت کند. متعاقباً این آزمایش نشان خواهد داد که چگونه می‌توان تعادل انرژی بدن را اصلاح کرد.

EAV برای تعیین درمان شخصی برای هر بیمار نیز استفاده می‌شود: درمان، دوز، ترکیب مکمل‌ها و سازگاری با داروها.

اگر سیگنالی از یک پاتوژن ایجاد شود که بر انرژی برخی از مریدین‌ها تأثیر بگذارد، این بدان معنا نیست که ما یک بیماری را تشخیص می‌دهیم. لوئی پاستور، پدر میکروب شناسی مدرن، در آخرین روزهای زندگی خود به دوستان خود گفت: “این میکروب‌ها نیستند که ما باید نگران آنها باشیم. این زمین درونی ماست.»

اغلب پاتوژن می‌تواند وجود داشته باشد، اما انرژی و پارامترهای محیط داخلی (مانند اسیدیته، غلظت یون، پتانسیل کاهش اکسیداسیون و سایر شاخص‌های بیوشیمیایی و بیوفیزیکی ارگانیسم) برای مدیریت پاتوژن و جلوگیری از آن به اندازه کافی خوب است. بر اساس گفته دکتر چارلز نیکول، برنده جایزه نوبل پزشکی، یک بیماری می‌تواند برای مدت بسیار طولانی در بدن وجود داشته باشد [7]. این امر به ویژه برای حضور پاتوژن‌های داخل سلولی مانند ریکتزیا، کلامیدیا و ویروس‌ها بسیار مهم است. با این حال، هنگامی که انرژی بدن کاهش می یابد، در نتیجه برخی از عوامل (این عفونت جدید، خستگی، استرس یا مشکل عاطفی) مرحله بالینی این بیماری پنهان آغاز می‌شود. به این معنا EAV اختلالات پنهان انرژی مریدین‌ها را تشخیص می‌دهد و راهی برای جلوگیری از هرگونه عارضه آینده نشان می‌دهد. این طب پیشگیری است، آینده پزشکی. EAV می‌تواند یک مشکل را ماه‌ها و سال‌ها قبل از تظاهرات بالینی آن تشخیص دهد.

به طور موثر هر چیزی را می‌توان با EAV آزمایش کرد: داروهای آلوپاتیک، داروهای هومیوپاتی، محصولات گیاهی، ویتامین‌ها، مواد معدنی و سایر مکمل‌ها، کریستال‌ها، مایعات، گازها، جواهرات، موهای حیوانات و بسیاری موارد دیگر. یکی از بخش‌های مهم تست EAV، تست آلرژی است، از جمله برای آزمایش غذاها و بسیاری از مواد از محیط.

تست تحمل غذا جزء مهمی از تلاش‌ها برای تعادل انرژی مریدین‌ها می‌باشد. این یک ابزار ضروری از رویکرد کل‌نگر به سلامت انسان است.

آزمایش‌های EAV که به صورت دوره‌ای اجرا می‌شوند می‌توانند تغییرات در وضعیت را ثبت کنند و از این رو به بهینه‌سازی و تنظیم درمان تجویز شده کمک کنند. تغییرات دینامیکی در داروهای تجویز شده یک عامل کلیدی برای دستیابی سریع به تعادل انرژی خوب است. بطور کلی می‌توان کاربردهای روش EAV در تشخیص و درمان پزشکی را بصورت خلاصه نام برد:

  • برآورد سریع وضعیت عملکردی هر اندام یا سیستم بافتی بدن انسان.
  • تشخيص فرآيندهاي عفوني نهفته و ساير عوامل بيماري‌زا.
  • امکان تشخیص‌های پیشگیرانه وضعیت سلامت بیمار در مراحل مختلف پیش-بالینی یا تحت-بالینی (که رویکرد جدیدی در معاینات پزشکی پیشگیرانه است).
  • امکان تجزیه و تحلیل معیارهای عینی به منظور تایید یا رد تشخیص احتمالی، جهت تفسیر مواردی که تشخیص آنها دشوار می‌باشد، شامل مواردی از ویژگی‌های بالینی مبهم یک بیماری.
  • تست دارو شامل تعیین سازگاری داروها و دوز آنها بدون (قبل از) ورود روده‌ای آنها.
  • انتخاب مناسب‌ترین درمان پزشکی، از جمله الکتروتراپی با جریان پالس فرکانس پایین.
  • نظارت و بررسی سریع بر کارایی و اثربخشی دوره‌های دارویی و دوره‌های درمانی.

روش تست الکتروپانکچر وگا رزونانس

(Vegetative Resonance Test (VRT))

مقدمه

با تعیین مبارزه با بیماری به عنوان هدف، پزشک و بیمار نتایج مربوط به هدف را دریافت می­کنند: تسکین درد، تسکین علائم بیماری، بهبودی، که معنای آن عملاَ تضعیف موقت مرحله سیر بیماری است. با تعیین دستیابی به سلامتی به عنوان هدف، می­توان به طور جدی روی نتیجه مطابق با هدف حساب کرد که چیزی نیست جز سلامتی. بنابراین، باید درک جدیدی از تشخیص و درمان پدیدار شود که هدف خود را در بازگرداندن سلامت به فرد می­بیند. چنین رویکردی را در چارچوب پزشکی انرژی-اطلاعاتی دسته بندی می­کنیم و ملموس­ترین نمونه آن تست رزونانس وجتاتیو است.

از آنجایی که انطباق ارگانیسم با شرایط محیطی توسط سیستم­های عملکردی تخصصی هماهنگ شده در فضا، زمان و تابع یکدیگر تضمین می‌شود، ارگانیسم باید به عنوان یک سیستم خود تنظیم­کننده یکپارچه در نظر گرفته شود.

بنابراین پیش از پرداختن به درمان، باید یک تشخیص کلی و جامع از تمامی اجزای ارگانیسم صورت بگیرد، چون هیچ یک از اعضا مستقل نیستند و “به خودی خود فعالیت نمی­کنند”. اختلال در یکی، منجر به انحراف در سایرین، و در ادامه منجر به بیماری در سایرین می­­شود.

درمان حقیقی، حذف علائم بیماری نیست، بلکه پیدا کردن علل بیماری و حذف آن­ها است. بنابراین هرچه تشخیص دقیق­تر باشد، درمان موثرتر است. سخت­ترین بیماری­ها می­توانند از سرماخوردگی، آلرژی، مسمومیت غذایی، استرس و یا استفاده از داروهای اشتباه یا استفاده اشتباه از داروها نشأت بگیرند. تشخیص و درمان بیماری­ها در مراحل اولیه می­تواند باعث حفظ سلامتی شود و جلوی بیماری­های جدی را بگیرد.

در حالی که پزشکی بالینی عمدتاً به تغییرات مورفولوژیکی در اندام­ها و بافت­ها می­پردازد که با استفاده از روش­های مناسب می­توان آن­ها را تشخیص داد، تمرکز طب عملکردی بر تشخیص اختلالات انرژی-اطلاعاتی (یا تنظیمی) است که در زبان پزشکی به آن­ها “عملکردی” نیز می­گویند. اختلالات عملکردی همیشه می­توانند حتی در مرحله اولیه فرآیند پاتولوژیک مشاهده شوند، و نه پس از زمانی که تغییرات مورفولوژیکی به شکل یک بیماری بالینی ظاهر شده­اند. طب بالینی امروزی به نتایج خوبی در زمینه تشخیص بیماری­های بالینی دست یافته است، اما معمولاً امکان و ضرورت تشخیص اختلالات عملکردی را انکار می­کند.

تکنیک­های درمانی مورد استفاده در پزشکی بالینی و عملکردی به طور قابل توجهی متفاوت هستند. طب کلاسیک با استفاده از داروهای آلوپاتیک سعی در از بین بردن علائم بیماری دارد، در حالی که پزشکی عملکردی، با تأثیر بر علت، سعی می­کند دوباره عملکرد حلقه­های مختل کنترل نظارتی را به حالت عادی برگرداند. برای نیل به این مقصود، سیگنال­های اطلاعاتی خارجی (هومیوپاتی، داروهای ارگانی[32] و …) یا بیورزونانس‌درمانی توسط نوسانات الکترومغناطیسی خود بیمار مورد استفاده قرار می­گیرد.

تشخیص و درمان انرژی-اطلاعاتی به عنوان روش مورد استفاده در پزشکی عملکردی، یک مسیر جدید در پزشکی است. این روش امکان ثبت اختلالات عملکردی را در مراحلی بسیار پیشین­تر از چیزی که پزشکی کلاسیک قادر به ثبت آن است، به ما می­دهد. مبنای آن بر ارتباط زیست‌داده‌ورزی (بیوانفورماتیک) بین اندام­ها و سیستم­ها در سطح انرژی است، چون وضعیت انرژی نقاط طب سوزنی در مریدین­ها با وضعیت عملکردی اندام­ها و سیستم­های بدن مرتبط است.

امروزه پزشکان فعال در حوزه تشخیص الکتروپانکچر تردید ندارند که در سلسله مراتب کنترل و عملکرد یک موجود زنده، سطح اطلاعاتی (موجی) بالاتر از سطوح بیوشیمیایی و ساختاری است. روش­های نوین معاینه، که با معاینه شروع می‌شوند و به روش­های تشخیص تغییرات بیوشیمیایی و مورفولوژیکی در بافت­ها و اندام­ها ختم می‌شوند، در سطوح پایین‌تری نسبت به مدیریت و عملکرد موجودات زنده قرار دارند. در نتیجه، تغییراتِ پیش از آن­ها، که در سطح اطلاعاتی ایجاد می­شوند (روابط علت و معلولی) پنهان مانده و مغفول واقع می­شوند، چرا که با روش­های تشخیصی سنتی غیرقابل دسترسی هستند.

تست رزونانس وجتاتیو به عنوان یک روش پزشکی انرژی-اطلاعاتی مزیت قابل توجهی دارد و آن، توانایی ارزیابی کل فرآیندها در بدن بیمار در مدت زمانی نسبتاً کوتاه است. بنابراین، پزشک این فرصت را دارد که وضعیت بیمار را نه بصورت منفرد و تک بعدی، بلکه بصورت سیستم‌وار و جامع ارائه دهد و درمان فردی را نه بر اساس آمار ناقص یا تجربه شخصی، بلکه بر اساس نتایج آزمایش انتخاب کند.

بنابراین وظیفه اصلی تشخیص، تعیین انحراف بدن بیمار از حالت هومئوستازی (وضعیت سلامت کامل) است. در مسیر انجام فرآیند برای دستیابی به هدف اصلی، یک سری اهداف فرعی نیز حاصل می­شوند:

  • شناسایی یک مشکل موجود یا شناسایی یک آسیب در بدن
  • شناسایی ماهیت نوسولوژی (بیماری‌شناسی) آن
  • مشخص شدن محل لوکالیزاسیون آن

متعاقباً، مقصودِ درمان، بازگشت بدن به حالت هومئوستازی با کمک تأثیرات رزونانسی که به درستی سازماندهی شده­اند، و با تمرکز بر بهینه­سازی شاخص­های یکپارچه است. همچنین این که بدن بتواند این مشکل (حفظ هومئوستازی خود) را بدون اِعمال امواج اگزوژن حل کند.

برای نیل به این هدف می­توان از الگوریتم­های درمانی مختلفی استفاده کرد:

الف) هدایت واکنش برای از بین بردن پاتوژن

ب) هدایت واکنش برای از بین بردن علل وخیم‌تر شدن وضعیت شاخص­های اصلی یکپارچه

ج) هر دو، زیرا آن­ها لزوماً رابطه دوطرفه ندارند.

نتیجه درمان باید پدید آمدن یک اثر درمانی سریع، پایدار و کافی باشد که اثرات آن در افزایش رفاه عمومی، تسکین علائم بیماری پیشرو و تبدیل شاخص­های یکپارچه به سطح مطلوب پدیدار می­شود.

تعریف روش VRT

یکی دیگر از دستاوردهای توسعه روش‌های تشخیص الکترو‌پانکچر (EPD)، تست رفلکس اتونومیک بود که توسط پزشک آلمانی اچ. شیمل در سال 1978 میلادی به عنوان یک آزمایش تشخیصی انجام و پیشنهاد شد. متعاقباً با استفاده از روش‌VRT با نام “VEGA-test” (شرکت‌”VEGA”) اولین دستگاه با اجرای این روش تشخیصی ساخته و به کار گرفته شد. بعدها روش توسعه یافته‌‌ی اچ. شیمل به عنوان تست وگا رزونانس‌‌(VRT) یا وگا روزنانس تست الکتروپانکچر شناخته شد. روشVRT بر الکتروآکوپانکچر فول (EAF) و به ویژه پدیده تست دارو مبتنی است اما بر خلاف روش فول، شیمل تنها از یک نقطه قابل تکرار در اندازه­گیری­های خود استفاده کرد.

روش تست وگا رزونانس (VRT) در آلمان توسط دکتر H. Schimmel (1978) توسعه یافت. این روش بر اساس روش‌های تشخیص الکتروپنچرال R. Voll (EAV) و تشخیص عملکردی بیوالکترونیک توسط اشمیت و پیفلوم (BFD) است. با این حال، در VRT فقط یک نقطه قابل تکرار استفاده می‌شود در حالی که EAV از 500 – 1000 نقطه فعال بیولوژیکی (BAP) و BFD – 100-150 BAP استفاده می‌کند.

روش تست رزونانس رویشی (VRT) بر اساس ویژگی اساسی سیستم‌های بیولوژیکی – ماهیت نوسانی آنها است – که در تغییرات موجی در پارامترهای بیوفیزیکی و بیوشیمیایی منعکس می‌شود. این مکانیسم در تست وگا رزونانس اجرا می‌شود. هنگامی که منابع موجی بدن انسان (سیستم، اندام، بخشی از اندام) از یک طرف با هم تعامل داشته باشند و از طرف دیگر فاکتور تست وارد مدار اندازه‌گیری شود (داروی هومیوپاتی، داروهای اندامی و غیره)، تغییر در شاخص اندازه‌گیری شده در نقطه اندازه‌گیری به عنوان یک واکنش CNS روی پدیده تداخل موجی که در بدن هنگام منطبق شدن طیف‌های موج رخ می‌دهد، ثبت می‌شود.

بعبارت دیگر VRT ثبت تغییرات در هدایت الکتریکی نقطه اندازه‌گیری زمانی که یک فاکتور تست به مدار اندازه‌گیری وارد می‌شود، می‌باشد. اساس روش استفاده از یک نقطه اندازه‌گیری قابل تکرار برای آزمایش و یک تکنیک ویژه برای اندازه‌گیری هدایت الکتریکی هنگام اتصال فاکتورهای تست است که وجود یا عدم وجود برخی اختلالات را در بیمار در اندام‌ها و سیستم‌های مختلف بدن نشان می‌دهد. روش VRT مبتنی بر اندازه‌گیری مقادیر مطلق رسانایی در یک نقطه نیست، بلکه بر اساس ثبت تغییر نشانگر تحت تأثیر عوامل تست می‌باشد و بنابراین حساسیت کمتری به آن دارد.

به منظور ارزیابی عینی اطلاعات و تعیین مرزهای کاربرد مؤثر روش VRT در کار بالینی هنگام معاینه و درمان بیماران مبتلا به بیماری‌های مختلف، این روش بطور جدی مورد مطالعه قرارگرفت. بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده، دقت تشخیصی به طور متوسط ​​85 درصد تعیین شد. VRT به عنوان یک روش تشخیصی اولیه برای تست غربالگری و شناسایی مصرف کنندگان مواد مخدر توصیه می‌شود. کارایی این روش در این مورد به طور متوسط ​​97.9 درصد است که به نتایج مطالعات روش‌های آنالیزشیمیایی نزدیک است.

امکانات تشخیصی درمانی استفاده از روش VRT چیست؟

تست رزونانس به منظور ارزیابی وضعیت عملکردی اندام­ها و سیستم­ها، انتخاب داروها، انتخاب موثرترین دارو، قدرت آن، تعداد دوزها و دفعات تجویز انجام می­شود. مرحله تست که با هدف نظارت بر کیفیت درمان با بهینه­سازی شاخص­های یکپارچه انجام می­شود بسیار مهم است. روش VRT، با داشتن توانایی به دست آوردن سریع مقدار زیادی از اطلاعات منطقی مرتبط، به پزشک (متخصص، اپراتور) اجازه می‌دهد تا به طور متوالی از کارهای تشخیصی عمومی به خصوصی حرکت کند.

در مرحله اول معاینه، وجود اختلالات خاص در اندام‌ها و سیستم‌های خاص یا نشانه‌ای از تأثیر عوامل نامطلوب: تشعشعات رادیواکتیو، میدان‌های نیروی الکترومغناطیسی و سایر تأثیرات برون‌زا مشخص می‌شود.

در مرحله بعد، نتیجه تشخیصی مثبت، اقدامات زیر انجام می‌شود:

– وجود مشکل یا بیماری (به عنوان مثال، آلرژی یا بار ویروسی) تعیین می‌شود‌؛

– علت آن مشکل یا بیماری (نوزولوژی یا پاتوژن) تعیین می‌شود‌؛

– محل پاتوژن (اینکه عامل بیماری در کدام اندام یا سیستم بافتی می‌باشد) تعیین می‌شود،

– ماهیت ضایعه تعیین می‌شود (تمرکز غالب، اندام آسیب دیده اولیه، منبع شکایت).

– شاخص‌های یکپارچگی ارگانیسم (شاخص‌های بیولوژیکی و فوتون، ذخایر ایمنی، ذخایر سازگاری).

– تست فاکتورهای آزمایشی (داروها) مربوط به یک nosology خاص یا عامل ایجاد کننده به شما امکان می‌دهد به طور جداگانه کارآمدترین عامل را برای تعیین دوز و دفعات استفاده بهینه انتخاب کنید.

این الگوریتم می‌تواند زمان تشخیص را به میزان قابل توجهی کاهش دهد، انتخاب بهینه استراتژی و روش‌های درمانی را فراهم می‌کند و همچنین کنترل اثربخشی درمان را فراهم می‌کند.

  • اندام‌ها را با اختلالات مختلف نشان می‌دهد.
  • تعیین کارایی و تحمل داروها؛
  • تعیین نشانه هایی برای استفاده از درمان بینی و یافتن نوسود کلیدی.
  • بار آلرژیک را آشکار کنید و داروی مؤثر را انتخاب کنید.
  • بار ژئوپاتیک را آشکار کند.
  • اختلال در تعادل اسیدی- قلیایی را آشکار می کند.
  • تعیین وجود تومورهای غیر بدخیم و بدخیم.
  • فرآیندهای کیست را آشکار می‌کند.
  • نشان دادن کمبود ویتامین ها و مواد معدنی؛
  • تعیین شاخص سن بیولوژیکی و غیره
  • شاخص بیولوژیکی قانون اساسی ایده آل;
  • ذخایر سازگاری ارگانیسم، بهینه برای لحظه فعلی و حداکثر ذخایر ممکن برای شخص خاص.
  • درجه استرس یا خستگی سیستم ایمنی و غدد درون ریز؛
  • وضعیت روانی؛
  • بلوک های مزانشیمی؛
  • درجه خستگی جسمانی و غیره

استفاده از معیارهای جدید معرفی شده یکپارچه وضعیت سلامتی بیمار امکان بهینه‌سازی تشخیصی و با استفاده از مدل سازی تقلیدی را می‌دهد تا نتایج انواع و انواع مختلف درمان را در مرحله آزمایش ارزیابی کند.

ماهیت روش تست رزونانس وجتاتیو چیست؟

تست رزونانس وجتاتیو مبتنی بر ویژگی اساسی سیستم‌های بیولوژیکی است: ماهیت نوسانی آنها، که در تغییرات موجی در پارامترهای بیوفیزیکی و بیوشیمیایی منعکس می‌شود.

در این رابطه، باید توجه داشت که رزونانس یکی از قوانین طبیعت است، که چنین تعریفی دارد: “نوسان قوی سیستم‌هایی که نوسانات طبیعی ضعیف سرکوب شده‌ای دارند، می تواند توسط نیروهای خارجی نسبتا ضعیفی با فرکانس مساوی یا تقریبا برابر با فرکانس طبیعی سیستم برانگیخته شوند” (بروکگاوز بزرگ، 1982).

وجود نوسانات در یک محدوده فرکانسی گسترده، از محدوده نور تا فوق آهسته، با دوره‌های برابر با ماه و سال، بر فرآیندهای بیولوژیکی مختلف و سطوح نظام سلسله مراتبی منطبق است. غنای ریتم‌هایی که در محیط خارجی یافت می‌شود برای فرآیندهای رزونانسی شناسایی شده در بدن انسان کافی است، همگام سازی (سینک کردن) آنها نیز به دلیل تعاملات رزونانسی امکان پذیر است.

در یک بدن سالم، هماهنگی (سینک شدن) فرآیندهای نوسانی (امواج) هارمونیک در چند سطح برقرار است، که منجر به هومئوستاز می‌شود. در حالی که در پس زمینه شرایط پاتولوژیک، هارمونی نوسانی مخدوش می‌شود. در طیف ارتعاشات اندام‌ها و سیستم‌های سالم، ارتعاشات خاصی از عوامل پاتولوژیک که نقض‌کننده‌ی هومئوستاز هستند ظاهر می‌شود. پیامد این امر، نقص در ریتم مکانیسم‌های فیزیکی اصلی است، که ظاهراً به دلیل غلبه شدید فرآیندهای تحریک یا مهار در سیستم عصبی مرکزی، و همچنین به دلیل عدم تعادل تعاملات قشری-زیر قشری به وقوع می‌پیوندد.

علاوه بر این، عدم هماهنگی در سیستم غدد درون ریز، اول از همه، در افزایش شدید ترشح آدرنوکورتیکوتروپین ACTH)) و گلوکوکورتیکوئیدها ظاهر می‌شود، در حالی که منجر به مهار اکثر عملکردهای هورمونی دیگر می‌گردد. چنین تغییراتی در سیستم ایمنی با تغییرات مشخصی (هم در داخل سیستم ایمنی سلولی و هم بین پیوندهای سلولی و هومورال آن) همراه است.

بنابراین، تعاملات رزونانسی و میزان همگام‌سازی و سینک‌شدن سیستم‌های اصلی بدن، نقش مهمی در وضعیت عملکردی آن دارد و از منظر حفظ سلامت یا برعکس، گسترش یک بیماری، بسیار حائز اهمیت است.

اگر در این زمینه به موضوع درمان بپردازیم، میتوان گفت که در حال حاضر هومیوپاتی در راس متد‌هایی قرار دارد که از طریق فرآیندهای نوسانی روی ارگانیزم تاثیر می‌گذارند. تحت تأثیر یک داروی هومیوپاتی، یک تعامل رزونانسی بین فرآیندهای نوسانی در بدن و خود دارو رخ می‌دهد. همین امر موجب توسعه مسیری با عنوان رزونانسی هومیوپاتی شد.

این فرآیندها در تست رزونانس وجتاتیو نیز استفاده می‌شوند. هنگام برقراری تعامل میان منابع ارتعاشات بدن انسان (سیستم، اندام، بخشی از اندام) از یک سو، و فاکتور تست (داروها و مواد هومیوپاتی و غیره) وارد شده به مدار از سوی دیگر، در نقطه‌ی سنجش، تغییر در شاخصی که در حال سنجش آن هستیم را می‌توان به عنوان واکنش دستگاه عصبی خودمختار (Vegatative Nervous System) به پدیده تداخل ارتعاشی ثبت کرد که در بدن به هنگام منطبق شدن طیف‌های ارتعاشات رخ می‌دهد.

آنچه توسط این سیستم تشخیصی ارائه می‌شود:

  • تحلیل یکپارچه از وضعیت سلامت انسان و تشخیص موضعی فرآیند پاتولوژیک؛
  • ارزیابی اثربخشی و قابلیت تعمیم مواد مختلف، و در صدر آنها، ابزارهای درمانی شخصی؛
  • انتخاب حالت‌ها و برنامه‌های بهینه برای اقدامات درمانی.

بنابراین، تست رزونانس وجتاتیو، ترکیبی از رفلکسوتراپی و هومیوپاتی در سطح مدرن است که از نظر کیفی با سایر رویکردهای تشخیصی متفاوت است.

از منظر متودولوژی (روش‌شناسی)، تست رزونانس وجتاتیو مشتمل بر این اقدامات است: ثبت تغییرات در شاخص‌های یک نقطه معین، در شرایطی که یک فاکتور تست که نشانگر اختلالات خاص در اندام‌ها و سیستم های مختلف است به مدار سنجش اضافه می‌شود. علاوه بر ثبت وضعیت تنها یک نقطه، یکی از ویژگی‌های منحصربفرد و برجسته ی این متد، یک تکنیک خاص برای استفاده از فاکتورهای تست مشخص است.

مزیت تست رزونانس در مقایسه با سایر روش های تشخیص الکتروپانکچر، حساسیت، سهولت استفاده و صرف زمان کمی برای تشخیص است. تست رزونانس وجتاتیو شامل ثبت تغییرات در شاخص‌های هدایت الکتریکی نقاط سنجش است، مادامی که یک فاکتور تست به مدار وارد می‌شود. اساس این متد بر استفاده از یک نقطه اندازه‌گیری تکرارپذیر و قابل تکثیر برای آزمایش و یک تکنیک ویژه برای اندازه‌گیری هدایت الکتریکی هنگام اتصال فاکتورهای تست است که وجود یا عدم وجود برخی اختلالات را در اندام‌ها و سیستم‌های مختلف بدن بیمار نشان می‌دهد. اساس متد تست رزونانس وجتاتیو اندازه‌گیری مقادیر مطلق رسانایی در یک نقطه نیست، بلکه ثبت تغییرات در شاخص‌ها تحت تأثیر فاکتورهای تست وارد شده به مدار سنجش است. بنابراین حساسیت کمتری نسبت به تداخل خارجی و عوامل مزاحم (نوسانات برق، لباس های ساخته شده از الیاف مصنوعی، …) دارد.

موارد کاربرد و موارد منع استفاده از متد تست رزونانس وجتاتیو

تست رزونانس وجتاتیو در رابطه با موارد زیر کاربرد دارد:

  • ارزیابی یکپارچه ی عملکردی از وضعیت اندام ها و سیستم های بدن؛
  • تشخیص موضعی فرآیند پاتولوژیک با کمک زیست‌داروها؛
  • تشخیص علت‌شناسی با استفاده از نوسولوژی های مختلف؛
  • انتخاب داروهای هومیوپاتی، دوز آنها، گونه آنها؛
  • تعیین سازگاری داروهای هومیوپاتی در صورت تجویز مجموعه‌ای از داروها؛
  • تعیین وضعیت مریدین های طب سوزنی، و همچنین نارسایی یا فعالیت بیش از حد آنها.

متد تست رزونانس وجتاتیو را می‌توان هم به صورت سرپایی و هم در بیمارستان به کار برد.

موارد منع مصرف متد تست رزونانس وجتاتیو

در صورت استفاده بیمار از ضربان ساز، بدلیل اینکه احتمال دارد در عملکرد آن اختلال ایجاد شود. همچنین در صورتی که در پوست ناحیه پیش بینی شده برای نقاط سنجش تغییرات پاتولوژیک رخ داده باشد، استفاده از این روش جایز نیست. افزایش حساسیت به هدایت الکتریکی و فشار مکانیکی روی نقاط را نیز میتوان به عنوان موارد منع نسبی در نظر گرفت.

Bioresonance Therapy))BRT برون‌زا یا (درمان بیورزونانس

بیورزونانس درمانی BRT (Bioresonance Therapy)

معرفی یا مقدمه یا پیشینه

در پزشکی مدرن، یک روش درمانی با استفاده از نوسانات الکتریکی، میدان‌های الکترومغناطیسی و فرکانس‌های انسانی که به درمان بیورزونانس (BRT) معروف است، رواج یافته است. درﻣﺎن ﺑﯿﻮرزوﻧﺎﻧﺲ (BRT) ﺷﺎﻣﻞ اﺻﻼح ﻋﻤﻠﮑﺮد ارﮔﺎﻧﯿﺰم، ﻧﺎﺷــﯽ از ﺗــﺄﺛﯿﺮ امواج اﻟﮑﺘﺮوﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴــﯽ ﺑــﺎ ﭘﺎراﻣﺘﺮﻫــﺎي مشخص‌ اﺳﺖ، ﮐﻪ ﻣﺸﺎﺑﮥ ﭘﺎﺳﺦ دﯾﺎﭘﺎزون ﺑﻪ ﻃﯿﻒ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ اﻣﻮاج ﺻﻮﺗﯽ ﻣﺸﺨﺺ‌ ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﺪ. به عبارت دیگر BRT ﯾﮏ روش درﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﻧﻮﺳﺎﻧﺎت اﻟﮑﺘﺮوﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ ﺿﻌﯿﻒ اﻧﺪوژﻧﯽ و ﯾﺎ اﮔﺰوژﻧﯽ ﺑﺎ ﻓﺮم‌ها و ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﻬﺎي ﻣﺸﺨﺺ اﺳﺖ ﮐﻪ واﮐﻨﺸـﻬﺎي رزوﻧﺎﺳـﯽ در ارﮔـﺎﻧﯿﺰم اﯾﺠـﺎد ﻣـﯽ‌ﮐﻨـﺪ.‌ ﻧـﻮآوري در اﯾـﻦ روش اﺳـﺘﻔﺎده از ﺗـﺄﺛﯿﺮ ﭘﺎراﻣﺘﺮﻫـﺎي اﻟﮑﺘﺮوﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ ﺑﺮ وﺿﻌﯿﺖ رزوﻧﺎﻧﺴﯽ ارﮔﺎﻧﯿﺰم اﺳﺖ. اﺳﺎس درﻣﺎن ﻣﺒﺘﻨـﯽ ﺑـﺮ‌ ﺳـﺮﮐﻮب طیف‌های ﻓﺮﮐﺎﻧﺴـﯽ اﻣـﻮاج ﭘﺎﺗﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ و ﺑﺎزﺳﺎزي و ﺗﺸﺪﯾﺪ اﻣﻮاج ﻓﯿﺰﯾﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ و ﺣﻔﻆ ﻫﻤﺰﻣﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﯽ ﺑﯿﻦ ﻓﺮاﯾﻨﺪﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻮﺟﯽ اﺳـﺖ ﮐـﻪ تشکیل دﻫﻨﺪة ﻫﻤﻮﺳﺘﺎز ﻓﯿﺰﯾﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ ارﮔﺎﻧﯿﺰم ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﻨﺪ‌.

اثر درمانی BRT بر اساس ایده‌های تجربی است که برای اولین بار توسط دکتر‌F. Morell[33]  در سال 1977 بیان شد. متعاقباً F. Morell به همراه مهندس‌E. Rasche[34]  یک روش درمانی تحت عنوان ‌MORA-درمانی که بر گرفته از نام Morell-Rasche بود، توسعه دادند. در طول زمان اصطلاحات دیگری همچون درمان بیورزونانس، درمان بیورزونانسMORA ‌، درمان اطلاعات بیوفیزیکی، درمان بیوفیزیکی‌MORA ، درمان بیوانفورماتیک که شامل نوسانات الکترومغناطیسی فرکانس پایین می‌باشد، نام گرفتند. در حال حاضر، تقریباً تمام اصطلاحات فوق علیرغم این واقعیت که بر اساس همان فرضیه F. Morell هستند، استفاده می‌شود.

  1. Morell کلیه طیف میدان‌های الکترومغناطیسی و تابشی در محدوده بینایی را به عنوان حامل اطلاعات مهم بیولوژیکی در نظر گرفت که می‌تواند در درمان استفاده شود. در سیستم BRT توسعه یافته توسط E. Morell، همراه با نوسانات الکتریکی خود بیمار (BRT درون‌زا)، درمان با میدان‌های الکترومغناطیسی خارجی و تابش (BRT اگزوژن) نیز مورد استفاده قرار گرفت.

در سال 1992، بر اساس ایده F. Morell، Briigemann GmbH آلمانی دستگاه ®BRT BICOM (مشتق شده از Biocommunication) و سپس برای درمان‌های مالتی رزونانس دستگاه – MUL ~ TICOM را توسعه داد. در حال حاضر، نسخه‌ها و تغییرات مختلف دستگاه‌های BICOM توسط REGUMED Regulative Medizintechnik GmbH (آلمان) تولید می‌شوند. دستگاه تولیدی شده و روش درمانی، بر اساس روش شناسی فرض شده توسط F. Morell، بسیار محبوب شده است و با موفقیت در بسیاری از کشورها برای بیش از 40 سال استفاده می‌شود.

در کشور روسیه، روش BRT به لطف تحقیق و توسعه انجام شده توسط تیم مرکز سیستم های پزشکی هوشمند “IMEDIS” که تحت رهبری Yu.V آغاز شد، گسترش یافته است. گوتوفسکی[35]، اولین کار آزمایشی بر روی توسعه روش BRT را در اواسط دهه 1980 انجام داد. تیمی از توسعه دهندگان تجهیزات پزشکی تشخیصی و درمانی که بعداً مرکز IMEDIS را سازماندهی کردند در سال 1994، برای اولین بار، دستگاه‌های BRT توسعه یافته در مرکز IMEDIS  برای تولید و استفاده تولید کردند.

مفهوم BRT تطبیقی درون‌زا، که مبتنی بر رویکرد سیستمیک و مریدینی برای درمان بیماری‌های مختلف است، توسط گوتوفسکی[36] در تجهیزات تشخیصی و درمانی تولید شده توسط مرکز IMEDIS پیاده‌سازی شد. همراه با ایجاد تجهیزات تشخیصی و درمانی توسط تیم مرکز IMEDis به رهبری گوتوفسکی، رویکردهای روش‌شناختی اساساً جدیدی برای استفاده از روش BRT در درمان بیماری‌ها با نوزولوژی‌های مختلف و همچنین در توانبخشی و پزشکی ورزشی و در مطالعات آزمایشگاهی با هدف اثبات تجربی عملکرد روش BRT توسعه داده شد. نتایج به‌دست‌آمده در مرکز IMEDIS در انجام کارهای تحقیقاتی، تدوین برنامه‌های درسی برای تحصیلات تکمیلی پزشکان و توصیه‌های روش‌شناختی مورد استفاده قرار گرفت. در کشور روسیه مرکز IMEDIS در حال حاضر پیشرو در توسعه و ساخت دستگاه‌های BRT است. در حال حاضر نتایج استفاده موفق از BRT در درمان بیماری‌های مختلف از اختلالات روان تنی گرفته تا بیماری های دژنراتیو در ادبیات تحقیق منتشر شده است. همچنین نشریات اختصاصی وجود دارند که نتایج مطالعات آزمایشگاهی تجربی و بالینی و فیزیولوژیکی BRT را با استفاده از گروه‌های کنترل منعکس می‌کند.

ماهیت میدان‌های الکترومغناطیس و تشعشات بیولوژیکی

تمام فرآیندهای حیاتی در بدن انسان با تولید میدان‌های الکترومغناطیسی همراه است. کلیه بافت‌ها و اندام‌های انسان منابع بیوالکتروشیمیایی از میدان‌های الکتریکی، مغناطیسی و تشعشعات الکترومغناطیسی هستند که تمام عملکردهای حیاتی اساسی را تشکیل می‌دهند. در نتیجه، ساختار پیچیده‌ای در سطح بدن و در فضای اطراف آن از پتانسیل‌های الکتریکی سطحی و همچنین میدان‌های مغناطیسی که میدان اطلاعاتی بدن هستند تشکیل می‌شود و عملکرد اندام‌ها و سیستم‌های آن را منعکس می‌کند.

میدان‌های الکترومغناطیسی در نتیجه عملکردهای اساسی بدن انسان، در میان بسیاری از تظاهرات دیگر، شاخص‌های قابل اعتماد و اطلاعاتی هستند که وضعیت فیزیولوژیکی و پاتولوژیک و همچنین پویایی زمانی آنها را مشخص می‌کنند. ثبت زمانی فعالیت الکتریکی این میدان‌ها به طور گسترده برای اهداف تشخیصی مانند نوار قلب، الکتروانسفالوگرام، الکترومیوگرام و غیره بطور گستره‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. تجزیه و تحلیل سیگنال‌های بیوالکتریک نشان می‌دهد که آنها عمدتاً در طبیعت تصادفی هستند و محدوده فرکانس آنها در محدوده چند هرتز تا ده‌ها کیلوهرتز قرار دارد.

منابع این سیگنال‌ها بافت‌های تحریک‌پذیر (عضله و عصبی) و اندام‌هایی هستند که عمدتاً از این بافت‌ها تشکیل شده‌اند: قلب، مغز و نخاع، دستگاه گوارش و اندام‌های حسی. تعدادی از عملکردهای سلولی با حرکت یون‌ها از طریق غشای آن مرتبط است که جریانی درون سلولی ایجاد می‌کند و در نتیجه میدان‌های الکتریکی و مغناطیسی در اطراف سلول ایجاد می‌شود. سلول‌های تحریک‌پذیر در طول فرآیند تحریک می‌توانند میدان‌های الکتریکی را هم در ناحیه فرکانس-پایین 200 هرتز و هم با هارمونیک‌های فرکانس-بالا  تا 10 کیلوهرتز تولید کنند. از سوی دیگر، اگرچه این پدیده‌ها به گروهی از سلول‌های تخصصی محدود می‌شوند، اما در ساختارهای پیچیده، تشکیلات تحریک‌پذیر دیگری از طریق میدان‌های الکتریکی تولید شده در این فرآیندها دخالت خواهند داشت.

Informational value of the II bioelectric signalProcess characteristics
Frequency rangeAmplitude
Electrocardiography0.15-300 Hz0.03-3.0 mV
Electrooculography0.1-5 Hz20-200 mV
Electroretinography

a-vibrations

b-oscillation

duration of waves

~ x 200 μs

 

 

45-65 μV

200-400 μV

Electronystagmography3-7 Hz10-100 mV
Electroencephalography

1-Rhythm

2-Rhythm

3-Rhythm

4-Rhythm

5-Rhythm

6-Rhythm

7-rhythm

 

0.3-3.5 Hz

3.5-8.0 Hz

8.0-13 Hz

13-35 Hz

35-80 Hz

7-11 Hz

4-5 Hz

 

10-30 μV

> 20 μV

20-100 μV

5-30 mkv

2-10 μV

20-40 μV

20-40 μV

Electrocorticography0.3-80 Hz20 μV – 1 MB
Electroneurographymaximum frequency

10 kHz

6-20 mV
Electromyography1 Hz – 10 kHz0.02-3 mV
Electromyelography0.5-20 Hz10-60 mV
Electrogastrography0.05-0.2 Hz0.2-1 MB

انتشار تکانه‌های تحریک به شکل پتانسیل عمل یا پتانسیل‌های آهسته در حال تغییر (تونیک) بر سلول‌ها و بافت‌های اطراف تأثیر می‌گذارد. این تأثیر می‌تواند به صورت افزایش تحریک‌پذیری (کاهش پتانسیل غشاء و توسعه پتانسیل عمل) به عنوان هایپرپلاریزه شدن و کاهش تحریک‌پذیری تأثیر بگذارد. انتقال یونی از طریق غشاهای تحریک‌پذیر جریان‌های الکتریکی متناوب یا بسیار آهسته (شبه ثابت) ایجاد می‌کند که با جریان یافتن در محیط، مستقیماً سایر اندام‌ها و بافت‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بنابراین، می‌توان در مورد نقش مهم میدان‌های بیوالکتریکی درون‌زا در فرآیندهای فعالیت عادی سیستم‌‌های زنده صحبت کرد. همه این میدان‌ها می‌توانند نقش مشخصی در فرآیند تبادل اطلاعات توسط سلول‌ها، بافت‌ها و اندام‌ها داشته باشند و در نتیجه در فرآیندهای خودتنظیمی در بدن شرکت کنند.

ثبت میدان‌های الکترومغناطیسی بخش‌های مغناطیسی بدن به شکل مگنتوکاردیوگرام، مگنتوآنسفالوگرام، مگنتومیوگرام و غیره، و همچنین سیگنال‌های بیوالکتریک، به فرد اجازه می‌دهد تا وضعیت اندام‌های اصلی و سیستم‌های عملکردی بدن را به طور عینی ارزیابی کند. برخلاف فعالیت بیوالکتریک، ثبت مولفه مغناطیسی به دلیل ارزش بسیار کم القای مغناطیسی، که بسیار کمتر از مولفه ثابت میدان مغناطیسی زمین است، مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند.

بطور کلی میدان‌های بیومغناطیسی بسته به منابع‌شان به سه گروه تقسیم می‌شوند: گروه اول با نقش‌های بیومغناطیسی ایجاد شده توسط منابع بیوالکتروشیمیایی، که شامل اندام‌ها و بافت‌های تحریک‌پذیر است، نشان داده می‌شود. میدان‌های مغناطیسی ذرات مغناطیسی در اندازه‌های میکرو و نانو که منشأ بیولوژیکی دارند (مگنتیت بیوژنیک) یا به هر طریقی از محیط وارد بدن می‌شوند، از گروه دوم هستند. و در نهایت، میدان‌هایی که منشأ خود را مدیون ناهمگونی حساسیت مغناطیسی بافت‌های بدن هستند، در گروه سوم قرار می‌گیرند. مهمترین آنها در بعد پزشکی میدان‌های بیومغناطیسی گروه اول و در نتیجه تغییرات بیوالکتریک حاصل از آن‌ها است که اخیراً در فرآیند تشخیص و درمان استفاده می‌شوند.

بیورزونانس درمانی و سیستم‌های کنترل‌گر بدن

سیستم‌های کنترل‌گر بیولوژیکی از طریق میدان‌های الکتریکی، که علاوه بر تنظیم عصبی-هومورال، با مشارکت سیستم عصبی محقق می‌شود، در سال 1962 توسط‌ RO Becker و ‌N. Friedman کشف شد. نظریه سیستم‌های عمومی معمولاً با نام لودویگ فون برتالانفی[37] مرتبط است، که اصول نظریه، مفاهیم اساسی و فرمول بندی‌ها را در دهه 1930 بازنشر کرد که بعداً اصلاح شد. تعاریف زیادی از مفهوم “سیستم” وجود دارد، با این حال، از دیدگاه پزشکی-بیولوژیکی، تعریف زیر بیشتر با آن مطابقت دارد: “یک سیستم مجموعه‌ای از عناصر وابسته به هم است که با هم در تعامل هستند (طبق گفته PK Anokhin) و به عنوان یک جزء از کل در جهت دستیابی به یک هدف مشترک (حفظ هموستاز نرمال بدن) فعالیت می‌کنند. عوامل شیمیایی، بیولوژیکی و همچنین عوامل دیگر به عنوان مثال سبک زندگی، که برای تأثیرگذاری بر این سیستم‌ها به منظور دستیابی به یک نتیجه قابل پیش‌بینی، با عنوان یک اثر درمانی، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در عین حال، فرآیندهای کنترل‌گر و خود تنظیمی در بدن بسیار پیچیده است بطوریکه می‌بایست سطح بهینه‌‌ای از پارامترهای فیزیولوژیکی بسیار متفاوت حفظ شود، این موضوع شامل حفظ ویژگی‌های ضروری سیستم‌های بیولوژیکی می‌شود که نمی‌تواند آن را به مجموع ویژگی‌های زیرسیستم‌های هر سیستم اصلی کاهش یابد.

در این مورد، درمان به عنوان یک فرآیند کنترل‌گر در صورت وجود انحراف در عملکرد یک یا چند سیستم دیگر از مقداری که به عنوان “سطح نرمال” تعریف می‌شود، در نظر گرفته می‌شود. هدف از اعمال این فرآیند کنترلی، دستیابی به وضعیت نرمال فیزیولوژیکی که برای هر فرد منحصر بفرد بوده، می‌باشد، که نتیجتا منجر به حفظ (تثبیت) پارامترهای اصلی فعالیت حیاتی ارگانیسم در محدوده معین می‌شود که به آن هموستاز نرمال ارگانیم نیز گفته می‌شود. فرآیند درمانی در بخش بیورزونانس تراپی ترکیبی از فرد بیمار و سیستم کنترل‌گر درمانی است  که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم (بصورت فیدبکی از خود بیمار) فراهم می‌شود.

در اصل، اثربخشی سیستم‌های کنترل‌گر به وجود نظارت مداوم بر شاخص‌های فیزیولوژیکی خاص بستگی دارد که عملکرد بهینه بیمار را فراهم می‌کند. تشخیص و انتخاب آن دسته از شاخص‌هایی که به طور کامل وضعیت عملکردی بدن انسان را توصیف می‌کنند، کار نسبتاً دشواری است، زیرا همه آنها با ناهمگونی کیفی و کمی در ارزش بیولوژیکی یا، به طور دقیق‌تر، ارزش تشخیصی خود مشخص می‌شوند. این کار با تفاوت قابل توجهی در ماهیت توسعه این پارامترها در زمان پیچیده‌تر می‌شود. به عنوان مثال، می‌توان “ثابت زمانی” واکنش سیستم عصبی را که حداکثر برابر با چند ثانیه است و واکنش‌های متابولیکی که با پارامترهای زمانی بسیار متفاوت مشخص می‌شوند را تعیین کرد. علاوه بر این، در بدن انسان، همراه با پارامترهایی که از نظر فنی به راحتی قابل اندازه‌گیری هستند (فعالیت بیوالکتریک اندام‌ها، دما، تظاهرات مکانیکی)، شاخص‌هایی نیز وجود دارد که به دلیل پیچیدگی و عدم امکان آنالیز مستقیم (برخی پارامترهای بیوشیمیایی و سیتوژنتیکی)، به سادگی نمی‌توان آنها را به طور مستقیم اندازه‌گیری کرد. بنابراین، برای شاخص‌هایی مانند فعالیت حیاتی ارگانیسم، مبنایی برای اندازه‌گیری مستقیم جز روش‌های بسیار تهاجمی وجود ندارد، بعبارت دیگر هیچ سنسوری برای اندازه‌گیری قابل قبول “عملکرد فنی” و “زمان پاسخ” به دلیل پیچیدگی و عدم امکان آنالیز مستقیم (برخی پارامترهای بیوشیمیایی و سیتوژنتیک) وجود ندارد.

وجود چنین ناهمگونی‌هایی به طور قابل توجهی اثر مستقیم سیستم‌های کنترل‌گر خارجی بروی سیستم‌های فیزیولوژیکی را پیچیده می‌کند، به خصوص اگر هدف نهایی ایجاد یک سیستم فنی بسته باشد که در روش BRT استفاده می‌شود. در یک فرآیند درمانی، شیء کنترل شده (بیمار) تحت تأثیر یک یا چند عامل مزاحم خارجی ناشی از محیط قرار می‌گیرد که این امر، بر اثرگذاری و عملکرد فرآیند درمانی خارجی تاثیر می‌گذارد. بسته به ماهیت عامل مزاحم، دامنه و مدت زمان، می‌تواند منجر به پاسخ‌های کوتاه مدت بدن شود که تداخل جدی با فرآیند درمانی خارجی ندارد. قرار گرفتن در معرض شدید، طولانی مدت یا مکرر می‌تواند باعث تغییرات عملکردی یا ساختاری (مورفولوژیکی) قابل توجهی در بدن شود، یا به جبران و بهبود فرآیندهای تطبیقی در بدن کمک کند. با وجود ماهیت تأثیرات خارجی (عوامل مزاحم)، نقش سیستم‌های کنترل‌گر داخلی (بیولوژیکی) در مقایسه با سیستم‌های خارجی به طور قابل توجهی افزایش می‌یابد و نتیجه نهایی توسط ذخایر عملکردی عمومی بدن تعیین خواهد شد.

مفاهیم اصلی در مورد وجود دو سیستم الکتریکی کنترل‌گر در بدن قبلاً توسط N.A. Aladzhalova فرموله شده و به طور تجربی تأیید شده است. بر اساس این فرضیه، دو سیستم کنترلی در بدن متمایز می‌شوند که با توجه به ماهیت رفتارشان در زمان، به سریع و کند تقسیم می‌شوند. سیستم اول-سریع، مسئول واکنش‌های سریع است که پاسخی به تحریک در نظر گرفته می‌شود. سیستم دوم- آهسته، مسئول ارزیابی عوامل محیطی فعال، بازسازی سطح فعالیت بدن (هموستاز) در رسیدن به ثبات و پایداری می‌باشد. به گفته N.A. Aladzhalova “یکی از نشانه‌های یک سیستم کنترل‌گر آهسته این است که به یک اختلال خارجی ناچیز منفرد (تصادفی) واکنش نشان نمی‌دهد. واکنش آن به عوامل محیطی تقریبا به طور سیستماتیک و برای چندین ساعت انجام می‌شود و نه تنها می‌تواند با غلبه بر تغییرات ایجاد شده در محیط داخلی، بلکه در بازسازی سطح فعالیت بدن (هموستاز)، با در نظر گرفتن عامل جدید اقدام نماید”. سیستم کنترل‌گر آهسته – بر پارامترهای سریع تأثیر می‌گذارد و در نتیجه سطح فعالیت بدن را تغییر می‌دهد. تغییرات در سیستم کنترل آهسته نه تنها با هدف تنظیم سیستم برای حفظ هموستاز انجام می‌شود، بلکه همچنین مکانیسم‌هایی را فعال می‌کند که به طور فعال پارامترهای سیستم را تغییر می‌دهند و این تغییرات را پس از اثر اصلاح می‌کنند. بنابراین، یک سیستم کنترل آهسته بیشترین مقاومت را در برابر تأثیرات خارجی دارد و توانایی انتخاب مقادیر لازم را برای خود دارد. ظرف چند ساعت انجام می‌شود و می‌تواند نه تنها با هدف غلبه بر تغییرات القایی در محیط داخلی، بلکه همچنین در بازسازی فعال سطح فعالیت بدن با در نظر گرفتن عملکرد عامل جدید باشد. به ما این امکان را می‌دهد که چنین سیستم‌هایی را به عنوان بالاترین درجه اعتنایی در نظر بگیریم، که به ویژه برای حفظ هموستاز در سطح بهینه مهم است. در این زمینه، روش BRT به عنوان روشی برای تأثیر عامل کنترل‌گر خارجی بر عملکرد هر سیستم فیزیولوژیکی بدن، بر اساس پدیده‌های رزونانس مرتبط با سیگنال‌های الکترومغناطیسی در نظر گرفته می‌شود.

مکانیزم فیزیولوژیکال عملکرد روش بیورونانس تراپی

BRT بر اساس فرضیات ارائه شده توسط E. Morell در سال 1977 در خصوص وجود دو نوع نوسانات الکتریکی شامل نوسانات “فیزیولوژیکی” یا “هماهنگ” و “Tatological” یا “ناهماهنگ” در بدن انسان است. در ارﮔﺎﻧﯿﺰم اﻧﺴﺎن در ﺣﺎﻟﺖ ﻓﯿﺰﯾﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ ﺳﺎﻟﻢ، ﻫﻤــﺎﻫﻨﮕﯽ ﻧﺴــﺒﯽ در ﻓﺮاﯾﻨــﺪﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻧﻮﺳﺎﻧﯽ (ﻣﻮﺟﯽ) ﺣﻔﻆ ﻣﯽ‌ﺷﻮد، در ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ در وﺿﻌﯿﺖ ﺑﯿﻤﺎري اﺧﺘﻼﻻﺗــﯽ در ﻫﻤــﺎﻫﻨﮕﯽ ﻧﻮﺳــﺎﻧﯽ ﺑــﺪن ﻣﺸــﺎﻫﺪه ﻣــﯽ‌ﮔﺮدد. اﯾﻦ اﻣﺮ ﻣﯽ‌ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺼﻮرت اﺧﺘﻼل در ﻓﺮاﯾﻨﺪﻫﺎي اﺻﻠﯽ ﻓﯿﺰﯾﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ ﺑﺮوز ﮐﻨــﺪ، ﺑــﻪ ﻃــﻮر ﻣﺜــﺎل، ﻧﺎﺷــﯽ از ﻣﮑﺎﻧﯿﺰم‌هاي ﺗﺤﺮﯾﮏ ﯾﺎ ﺗﻮﻗﻒ در ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻣﺮﮐﺰي اﻋﺼﺎب و ﯾﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮات و ﺗﺄﺛﯿﺮات ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ در ﺑﺨﺸﻬﺎي ﻗﺸﺮي و زﯾﺮ ﻗﺸــﺮي ﻣﻐﺰ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺷﻮد. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ ﺗﺄﺛﯿﺮات رزوﻧﺎﻧﺴﯽ و ﻣﯿﺰان ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﺳﯿﺴﺘﻢ‌ﻫــﺎي ارﮔــﺎﻧﯿﺰم در ﻋﻤﻠﮑﺮدﻫــﺎي آﻧﻬــﺎ در ﺣــﺎل ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﯽ را اﯾﻔﺎء  ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.

BRT درﻣﺎن ﺑﺎ ﻧﻮﺳﺎﻧﺎت اﻟﮑﺘﺮوﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻃﯽ آن ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎي ارﮔﺎﻧﯿﺰم ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ رزوﻧﺎﻧﺲ ﻗــﺮار ﻣــﯽ‌ﮔﯿﺮﻧــﺪ. اﺛﺮﮔﺬاري ﻣﯽ‌ﺗﻮاﻧﺪ ﻫﻢ در ﺳﻄﺢ ﺳﻠﻮﻟﯽ، ﺳﻄﻮح اﻧﺪام‌ها، دﺳﺘﮕﺎه‌ها و ﻫﻢ در ﺳﻄﺢ ﮐﻞ ارﮔﺎﻧﯿﺰم ﺻﻮرت ﮔﯿﺮد. اﯾﺪة اﺻﻠﯽ ﮐﺎرﺑﺮد رزوﻧﺎﻧﺲ در ﭘﺰﺷﮑﯽ، ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺻﻮرت اﻧﺘﺨﺎب ﺻﺤﯿﺢ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ و ﻧﻮع  اﺛﺮﮔﺬاري درﻣﺎﻧﯽ (اﻟﮑﺘﺮوﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ)، ﻣﯽ‌ﺗﻮان ﻧﻮﺳﺎﻧﺎت ﻃﺒﯿﻌﯽ (ﻓﯿﺰﯾﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ) را در ارﮔﺎﻧﯿﺰم اﻧﺴﺎن ‌ﺗﺸﺪﯾﺪ و ﻧﻮﺳﺎﻧﺎت ﭘﺎﺗﻮﻟﻮژﯾــﮏ را ﺿــﻌﯿﻒ ﮐــﺮد. ﺑــﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿــﺐ، ﺗــﺄﺛﯿﺮ ﺑﯿﻮرزوﻧﺎﻧﺲ ﻣﯽ‌ﺗﻮاﻧﺪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻞ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﻨﺪه ﻧﻮﺳﺎﻧﺎت ﭘﺎﺗﻮﻟﻮژﯾﮏ و ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﺣﯿﺎء‌ﮐﻨﻨﺪة ﻧﻮﺳــﺎﻧﺎت ﻓﯿﺰﯾﻮﻟــﻮژﯾﮑﯽ ﮐﻪ در وﺿﻌﯿﺖ‌ﻫﺎي ﭘﺎﺗﻮﻟﻮژﯾﮏ ﻣﺨﺘﻞ ﺷﺪه‌اﻧﺪ، ﻋﻤﻞ ﮐﻨﺪ. در طول درمان، بیمار و ماژول یک حلقه بسته از تنظیم تطبیقی را تشکیل می‌دهند که به بدن اجازه می‌دهد از قابلیت‌های خود برای بازگشت به حالت هموستاز فیزیولوژیکی استفاده کند. نوسانات پاتولوژیک ناشی از ورود یک عامل بیماری‌زا به بدن یا ایجاد یک بیماری و برهم زدن تعادل هموستاتیک آن به روش خاصی پردازش شده و در بدن بیمار خاموش می‌شود، در حالی که نوسانات فیزیولوژیکی تقویت می‌شود.

روش ﭘﯿﺸﻨﻬﺎدي ﻃﺐ ﺳﻨﺘﯽ، ﺑﺮﺧﻼف ﺑﺴﯿﺎري از روﺷــﻬﺎي ﺷــﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪة ﻓﯿﺰﯾﻮﺗﺮاﭘﯽ،  ارﺗﺒﺎﻃﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﻣﺎﯾﺶ ﺑﺎﻓﺘﻬﺎي ﺑﺪن ﻧﺪارد، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ اﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ، ﻣﯽ‌ﺗﻮان روش ﻣــﺬﮐﻮر را ﺑــﻪ ﻋﻨــﻮان ﯾﮑــﯽ از روﺷﻬﺎي درمانی “درﻣﺎن به کمک ﻣﯿﺪاﻧﻬﺎي اﻟﮑﺘﺮوﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴـﯽ ﺿـﻌﯿﻒ‌” در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ. دﺳﺘﮕﺎه ﻣﻮرد ﻧﯿــﺎز ﺑــﺮاي اﺟــﺮاي اﯾــﻦ روش ﻣــﯽ‌ﺗﻮاﻧــﺪ ﺑــﺎ اﺛﺮﮔــﺬاري اﻟﮑﺘﺮﯾﮑﯽ (از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻤﺎس ﺑﺎ ﭘﻮﺳﺖ، ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﻟﮑﺘﺮودﻫــﺎي اﻧﺘﻘــﺎل دﻫﻨــﺪة ﺟﺮﯾــﺎن) و اﺛﺮﮔــﺬاري اﻟﮑﺘﺮوﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴــﯽ (ﺑــﺪون ﺗﻤﺎس، از ﻃﺮﯾﻖ اﻧﻮاع ﻣﺨﺘﻠﻒ اﻟﻘﺎء ﮐﻨﻨﺪه ﻫﺎ “اﻧﺪﮐﺘﻮرﻫﺎ) ﺑﺎﺷﺪ. دﺳﺘﻮراﻟﻌﻤل‌های آﻣﻮزﺷــﯽ ﺑــﺎ روﺷــﻬﺎي ﭘﯿﺸــﺮﻓﺘﻪ ﺑــﺮاي روش BRT‌ ﺗﺪوﯾﻦ‌ ﺷﺪه‌اﻧﺪ.  روش‌هاﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ اﻧﺘﺨﺎب رژﯾﻢ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ و ﻧﻮع ﺳﯿﮕﻨﺎل درﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ راﺑﻄﮥ ﻣﻌﮑﻮس ﺑﯿﻤﺎر ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﯾﺎ روش‌هاﯾﯽ ﮐــﻪ ﻧــﻮع ﺳــﯿﮕﻨﺎل درﻣــﺎﻧﯽ ﺑــﺎ ﻓﻌﺎﻟﯿــﺖ ﺑﯿــﻮاﻟﮑﺘﺮﯾﮑﯽ ﺳــﺎﺧﺘﺎرﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠــﻒ در ﺣﺎﻟــﺖ ﻃﺒﯿﻌﯽ (ﻓﯿﺰﯾﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ) ﺑﺪن ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ دارد، از ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻣﺰﯾﺖ ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ. در اﯾﻦ راﺑﻄﻪ، در ﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎﯾﺪ دو ﻧﻮع اﺻﻠﯽ درﻣﺎن را ﺗﻔﮑﯿﮏ ﮐﺮد:

الف) بیورزونانس تراپی آندوژنی‌: این نوع درمان بوسیلة نوسانات الکترومغناطیسی خود ارگانیزم انسان بعد از اثرگذاری ویژه روی آنها صورت می‌گیرد؛

ب) بیورزونانس تراپی اگزوژنی: این درمان با وارد کردن سیگنال‌ها خارجی صورت می‌گیرد که طی آنها برخی از اندام‌ها و دستگاه‌های مختلف ارگانیزم انسان وارد رزونانس می‌شوند. به طور مثال، بوسیلة میدان‌های مغناطیسی که توسط ژنراتورهای مخصوص ایجاد می‌شوند.

انواع درمان‌های طراحی و تست شدة بیورزونانس تراپی را می‌توان در درمان وضعیت‌های پاتولوژیکی برای بیماران بستری و سرپایی، در طیفی گسترده، بصورت تک درمان یا درمان‌های ترکیبی مورد استفاده قرار داد: بیمار باید به منظور تعیین و تأیید تشخیص بیماری با روشهای تخصصی مورد معاینه قرار گیرد.

این دستورالعمل‌های آموزشی برای پزشکانی که دارای آمادگی لازم در زمینة رفلکسوتراپی و طب سنتی هستند و پزشکان متخصص در عرصة بیورزونانس تراپی و رفلکسوتراپی در نظر گرفته شده است.

موارد استفاده و عدم استفاه از روش

موارد استفاده

  • اختلالات عملکردی با منشاء مختلف؛
  • بیماری‌های سیستم عصبی و اندام‌های حسی؛
  • سندروم‌های درد با موضع و منشاء مختلف؛
  • بیماری‌های دستگاه گردش خون؛
  • بیماری‌های اندام‌های تنفسی؛
  • بیماری‌های دستگاه گوارش؛
  • بیماری‌های پوست و سلول‌های زیرجلدی؛
  • بیماری‌های دستگاه اسکلتی- عضلانی؛
  • بیماری‌های اندام‌های ادراری- تناسلی؛
  • زخم‌های دیر بهبود.

موارد عدم استفاده

  • توده‌های خوش خیم و بدخیم؛
  • اختلال در انعقاد خون؛
  • اختلالات حاد در خون‌رسانی به مغز و کرونار؛
  • حاملگی؛
  • بیماری صرع؛
  • وجود محرک الکتریکی(پیس میکر) در بیمار قلبی؛
  • حساسیت فردی نسبت به جریان برق؛
  • آسیب و بیماریهای پوستی در مواضع تحریک الکتریکی؛
  • وضعیت حاد تحریکات روانی یا حالتهای مستی؛

 

هدف اصلی از درمان بیورزونانس به کمک امواج ضعیف الکترومغناطیسی، شناسایی و رفع همة منابع بروز نوسانات پاتولوژیک ناهماهنگ اندوژنی و اگزوژنی ناشی از بیماری در ارگانیزم است. چندین روش اساسی برای بیورزونانس تراپی طراحی شده است:

بیورزونانس تراپی روی همة مدارهای (مریدیان‌های) طب سوزنی

در صورتی که در تشخیص به روش Voll در تعداد زیادی از مریدیان‌ها (بیش از 3 مدار) انحراف از وضعیت نرمال مشاهده شود، این روش مورد استفاده قرار می‌گیرد. از الکترودهای دستی، پایی و پیشانی برای تراپی استفاده می‌شود. دستگاه در حالت «روی همة مدارها» تنظیم می‌شود و زمان تراپی برای هر مدار در حدود 1/0 ثانیه تا چند ثانیه (1/0 ثانیه برای وضعیتهای حاد و چند ثانیه برای وضعیتهای مزمن) انتخاب می‌شود.

طول مدت هر جلسة تراپی معمولاً 20 دقیقه است. زمان پایان تراپی هنگامی است که شاخص‌های روی نقاط اندازه‌گیری به روش Voll به 65-50 واحد برسند و «افت عقربه» روی مقیاس دستگاه مشاهده نشود.

بیورزونانس تراپی روی برخی از مریدیان‌های طب سوزنی

در صورتیکه با تشخیص به روش Voll انحراف از حالت طبیعی روی 3-2 مریدیان مشاهده شود، بیورزونانس تراپی روی همان مریدیان‌های خاص انجام می‌شود. این مریدیان‌ها روی دستگاه انتخاب و زمان تراپی روی آنها همانگونه که در فوق تشریح شد، تنظیم می‌شود. الکترودهای دستی و/یا پایی با توجه به این مریدیان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند.

طول مدت هر جلسة تراپی معمولاً 20 دقیقه است. زمان پایان تراپی هنگامی است که شاخص‌های روی نقاط اندازه گیری به روش Voll به 65-50 واحد شرطی برسند و «افت عقربه» روی مقیاس دستگاه مشاهده نشود.

انواع مختلف تراپی روی مریدیان‌های مختلف به شرح ذیل است:

پس از تشخیص به روش Voll‌، مریدیان‌ها از نظر میزان بروز شاخص‌های انحراف از حالت طبیعی رده‌ بندی می‌شوند. تراپی از مریدیان دارای وخیم‌ترین شاخص‌ها آغاز می‌شود. پس از مداوای آن به روش Voll، مدار بعدی مورد درمان قرار می‌گیرد و به همین ترتیب تا آخر.

نوع دیگر تراپی مریدیان‌های مختلف، شامل درمان مریدیان دارای اختلال بطور غیر مستقیم از طریق ارتباطات متقابل است. به طور مثال، مریدیان‌هایی که با مریدیان قلب ارتباط دارند، عبارتند از: مریدیان رودة باریک، ریه‌ها، کیسة صفرا و پریکارد. به همین دلیل اختلالات مریدیان قلب را می‌توان با تنظیم مریدیان‌های مذکور از طریق آنها درمان کرد.

در همة روش‌های بررسی شده، معکوس (inversion) طیف نوسانات پاتولوژیک امکان پذیر است که موجب افزایش تأثیر تراپی می‌شود.

بیورزونانس تراپی با استفاده از تست دارویی

در روند درمان می‌توان تست اولیه به روش Voll را با استفاده از داروهای هامیوپاتی، نوزودها، ترکیبات ارگانیک و سایر داروهای مجاز پزشکی در حد مقرر به طور مستقیم (داروهای هامیوپاتی و ارگانیک) یا از طریق واردکردن به دستگاه (نوزودها) انجام داد. این امر استفاده از طیف‌های نوسانات الکترومغناطیسی این داروها را برای تأثیرات متقابل رزونانسی با ارگانیزم بیمار امکان پذیر می‌کند.

برای درمان بیماران باید از داروهای هامیوپاتی که قبلاً به ثبت رسیده‌اند، استفاده شود. در حال حاضر تهیه داروهای درمانی هامیوپاتی با استفاده از دستگاه برای « انتقال انرژی-اطلاعاتی» مجاز نمی باشد.

بیورزونانس تراپی با استفاده از نقاط اندازه‌گیری

درمان را می‌توان نه تنها روی مریدیان‌ها، بلکه روی نقاط مختلف اندازه‌گیری نیز که از حالت طبیعی انحراف دارند، انجام داد. بدین منظور از الکترودهای نقطه‌ای استفاده می‌شود. این الکترودها روی نقاط شناسایی شده قرار می‌گیرند و بدون برگشت یا با برگشت به دستگاه وصل می‌شوند. تراپی نقطه‌ای را می‌توان با درمان مریدیانی توأم کرد.

فاصلة زمانی بین جلسات بیورزونانس تراپی با توجه به خصوصیت بیماری تعیین می‌شود. به طور مثال، در بیماریهای حاد تنفسی جلسات بیورزونانس تراپی را می‌توان هر روز یا روزی چندبار انجام داد. در صورت مزمن بودن بیماری، جلسات درمانی به 2-1 بار در هفته کاهش و تا دستیابی به اثر کلینیکی پایدار و مثبت ادامه می‌یابد.

 

 

 

 

بیورزونانس درمانی درون‌زا یا BRT آندوژنی

مقدمه

روش BRT درون‌زا بر اساس مفهوم بدن انسان به عنوان منبع فعالیت بیوالکتریکی اندام‌ها و بافت‌هایی است که در بدن وجود دارد و در سطح بدن به شکل پتانسیل یا جریان الکتریکی ثبت می‌شود.

در روش BRT درون‌زا، ارتعاشات الکتریکی به کمک الکترودهای سطحی واقع در سطح بدن گرفته می‌شود و از طریق کابل وارد دستگاه BRT می‌شود و پس از پردازش دوباره وارد بدن بیمار می‌شود. بسته به روش درمانی انتخاب شده، الکترودها را می‌توان بر روی کف دست، کف پا، نقاط فعال بیولوژیکی (BAT) پوست یا مناطق زاخارین-گد (محل‌های برجسته آناتومیکی) قرار داد.

ایده‌های کلاسیک F. Morello در مورد مکانیسم عملکرد درمانی BRT این است که دو نوع نوسانات الکتریکی، میدان‌ و تشعشعات ثبت شده در بدن وجود دارد: “فیزیولوژیکی” یا “هماهنگ” و “‌پاتولوژیک” یا “‌ناهماهنگ”. نوسانات فیزیولوژیکی یا هماهنگ، در اکثریت ادبیات تحقیق به شکل سینوسی یا نزدیک به آنها از نظر شکلی ارائه شده است، در حالی که نوسانات پاتولوژیک یا ناهماهنگ به طور قابل توجهی با نوسانات سینوسی متفاوت می‌باشند و بنابراین از نظر ترکیب طیفی پیچیده‌تر هستند. با توجه به الکتریکی بودن این ارتعاشات، به نظر می‌رسد که بتوان آنها را ضبط و به دستگاه BRT منتقل و مورد پردازش قرار داد و به کمک تجهیزات رادیویی الکترونیکی به بدن انسان بازگرداند. پردازش نوسانات ناهماهنگ الکتریکی وارد شده به دستگاه BRT از بدن انسان با معکوس کردن (تغییر فاز 180 درجه) اجزای “‌پاتولوژیک” و بازگرداندن آنها به بیمار انجام می‌شود.

در نتیجه، در حالی که نوسانات “فیزیولوژیکی” تقویت می‌شوند و به همان ترتیب وارد بدن می‌شوند، نوسانات “پاتولوژیک” تعدیل و سرکوب می‌شوند. تعامل نوسانات الکتریکی پردازش شده و طبیعی در بدن انسان منجر به کاهش نسبت نوسانات پاتولوژیک و عادی سازی مداوم وضعیت بدن انسان می‌شود.

در حال حاضر، نقش مهم نوسانات الکتریکی داخلی در فرآیندهای حیاتی بدن انسان مشخص شده است و به ما امکان استفاده در فرآیندهای تشخیصی و درمانی را می‌دهد. این سیگنال‌های الکتریکی علاوه بر شرکت در فرآیندهای خودتنظیمی، نقش مهمی در فعالیت تمام اندام‌های داخلی و سیستم‌های بدن دارند. این نوسانات الکتریکی که حامل اطلاعات مهم بیولوژیکی هستند بین ارگان‌ها و هر یک از سیستم‌های آن ارگانیسم ارتباطاتی برقرار می‌کنند که بر اساس تعریف V.G. Zilova به “هموستاز اطلاعاتی” یا بعبارت دیگر به “هموستاز الکترومغناطیسی‌‌” معروف می‌باشد.

نویز بیوالکتریک و فرآیندهای اطلاعاتی در درمان بیورزونانس درون‌زا

در تعریف کلاسیک، نویز به عنوان انحراف تصادفی از میانگین یا نوسان در نظر گرفته می‌شود. در اصل، هر نویز منبع اطلاعاتی است که می‌توان با استخراج، با استفاده از روش‌های تجزیه و تحلیل خاص، ویژگی‌های مربوط به پارامترها را به دست آورد. دو دیدگاه در مورد نقش نویز در سیستم‌های فیزیولوژیکی اصلی بدن وجود دارد. یکی از آنها این است که تداخل نویز با عملکرد کارآمد فرآیندهای سلولی و به ویژه یک عامل تداخلی در “بیان ژن” (فرآیند ترجمه اطلاعات ژنتیکی DNA)” می‌باشد. فرض بر این است که فرآیند پیری با افزایش تصادفی بودن “بیان ژن” همراه است و با رشد ارگانیسم، اثرات تصادفی “بیان ژن” افزایش می‌یابد. دیدگاه دیگر این است که نویز می‌تواند خواص مفیدی داشته باشد، زیرا باعث تغییر در تمایز سلولی می‌شود و اطلاعات را از سلولی به سلول دیگر منتقل می‌کند. اخیراً نگرش نسبت به پردازش نویزها در بدن به طور چشمگیری تغییر کرده است، مفید بودن نویزها و نقش مهم آن در اجرای عملکردهای مختلف بدن در حال شناسایی می‌باشند.

در بین انواع نویز، سه نوع اصلی نویز نویز سفید، قهوه‌ای و فلیکر[38] قابل تشخیص است که از نظر ویژگی‌های آماری و ترکیب طیفی متفاوت هستند‌. یکی از شناخته‌شده‌ترین و رایج‌ترین مشخصه‌های هر سیگنال، ترکیب طیفی آن است که نشان‌دهنده یک توالی زمانی پیچیده به شکل نوسانات سینوسی فرکانس‌های مختلف است که روی یکدیگر قرار گرفته‌اند. یکی از ویژگی‌های متمایز نویز سفید این است که اجزای طیفی آن به طور مساوی در کل محدوده فرکانس توزیع شده‌اند. نویز براونی با حرکت حرارتی آشفته (براونی) مولکول‌ها همراه است و به دما بستگی دارد.

و در نهایت، نویز سوسو زدن (از انگلیسی “فلیکر” – “‌flicker‌”)، که بر خلاف نویز سفید با طیف یکنواخت در همه فرکانس‌ها، دارای چگالی افزایش یافته در محدوده فرکانس پایین است. چگالی طیفی نویز فلیکر متناسب با 1/f  است که f فرکانس است، بنابراین این نوع نویز اغلب نویز 1/f  نامیده می‌شود.

بدن انسان یک منبع فعالیت بیوالکتریک خود به خودی است که ترکیب پیچیده‌ای از نوسانات الکترومغناطیسی اندام‌های مختلف به شکل‌ECG، EMG، EEG‌ و فعالیت الکتریکی پوست به شکل EDG است. تمام این فعالیت حتی در غیاب هر نوع تحریک نیز آشکار می‌شود و در کل یک سیگنال نویز است. در اصل، هر سیگنالی از نظر اطلاعات مفیدی که می‌تواند حمل کند، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.

اطلاعات می‌تواند هم در نوسانات سینوسی به شکل دامنه، فرکانس یا فاز و همچنین در یک سیگنالِ نویز که می‌تواند مقدار قابل توجه بیشتری از اطلاعات را حمل کند، وجود داشته باشد. از آنجایی که فرآیندهای کدگذاری و انتقال اطلاعات در سیستم‌های بیولوژیکی، از جمله در بدن انسان، طبق اصل فرکانس انجام می‌شود، نویز حاوی اطلاعات ارزشمندی است که تجزیه و تحلیل آن نتایجی از وضعیت سیستم و تعیین برخی از پارامترهای آن در اختیار قرار می‌دهد. در سیگنال‌های بیوالکتریکی نوسانی، توان در یک باند فرکانس گسترده توزیع می‌شود، زیرا شکل‌گیری آن به دلیل مجموعه‌ای از نوسانات سلولی یا بافتی است که فعالیت آنها ماهیت دوره‌ای منظمی ندارد. چنین مجموعه‌هایی منبع نویز بشمار می‌آیند که شامل طیف گستره‌ای از توان با پهنای باند مختلف می‌باشد که در بیشتر موارد با برهم‌نهی نوسان‌هایی که روی یکدیگر قرار گرفته‌اند، تشکیل شده‌اند.

نتایج مطالعات نظری و تجربی وجود نویز فلیکر را در فعالیت نورون‌ها نشان داده‌اند، در ضربان قلب، که در آن چگالی طیفی برای فرکانس‌های زیر 0.3 هرتز بر اساس قانون 1/f تغییر می‌کند مانند ریتم EEG. فرآیندهای خود تنظیمی سیستم‌های عملکردی بدن و حفظ ثبات محیط داخلی ماهیت نوسانی دارند که در آن نویزها از جمله نویزهای نوع 1/f نقش مهمی دارند. به عنوان مثال، نوسانات ضربان قلب در یک فرد سالم حاوی نویز فلیکر است و انحراف به سمت نویز سفید می‌تواند منجر به کاهش توانایی عملکردی و شروع یک بیماری شود، همانطور که در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی اتفاق می‌افتد. خواص مشابهی از نویز فلیکر اخیرا برای استفاده در تشخیص پیش آگهی وضعیت سیستم قلبی عروقی – پیش بینی سیستمیک و احتمالی تغییرات پیشرونده در بیماران مبتلا به آسیب شناسی میوکارد  در نظر گرفته شده است. مطالعات نقش تغییرات در “بیان ژن” در طول پیری نشان داده است که آنها با انتقال از نویز فلیکر به نویز سفید مشخص می‌شوند که سلول‌های بدن افراد مسن نمی‌توانند با آن سازگار شوند‌.

تجزیه و تحلیل نویز فلیکر در بررسی مکانیسم‌های عملکردی در روش BRT از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، زیرا حضور آن در سیستم‌های مختلف بیولوژیکی ثبت شده است. در این رابطه، می‌توان فرض کرد که یک قانون اساسی طبیعت وجود دارد که برای همه مظاهر پدیده نویز فلیکر جهانی است. برخلاف نویز سفید که هیچ حافظه‌ای (اطلاعاتی) از رویدادهای گذشته ندارد، نویز 1/f فرآیندی است که تأثیر رویدادهای گذشته را بر آینده منعکس می‌کند. فرآیندی که حافظه (اطلاعات) دارد. نویز فلیکر ” روندهای توسعه سیستم را تسریع می‌بخشد و داده‌ها را “متمرکز” می‌کند، بنابراین مقادیر متغیرهای وضعیت سیستم و تأثیر رویدادهای گذشته بر رفتار فعلی سیستم را تعیین می‌کند. چنانچه نویز 1/f به شدت به گذشته وابسته است توصیه می‌شود مقدار اطلاعاتی را که این فرآیند “به خاطر می‌آورد” ارائه شود. چکیده آن را به عنوان اعداد نشان می‌دهدکه در نویز سفید تعداد اعداد مورد نیاز صفر و با نویز براونی برابر با یک و در مورد نویز 1/f صدها عدد مورد نیاز است. بنابراین، مدل‌هایی که برای توصیف نویز 1/f پیشنهاد شده‌اند، می‌توانند برای توضیح مکانیسم‌های ذخیره و انتقال اطلاعاتی که در روش BRT درون‌زا در فرآیند جداسازی و پردازش نوسان‌های طبیعی بدن انسان مورد استفاده قرار می‌گیرد، استفاده کرد.

درمان بیورزنانس آندوژنی بعنوان یک سیستم کنترل‌گر

استفاده از سیگنال‌های بیوالکتریکی خود شخص در BRT درون‌زا به طور جدایی ناپذیری با الگوریتم‌های تحلیل‌گر و پردازش‌کننده مرتبط است، که اثربخشی و کفایت اقدامات درمانی کاربردی یک پزشک را تعیین و افزایش اثربخشی درمان را ممکن می‌سازد. از نقطه نظر تئوری “کنترل”، هر موجود چند-سلولی پیچیده‌ای، از جمله بدن انسان را می‌توان به عنوان یک حلقه کنترلی هموستاتک توصیف کرد. این ویژگی موجودات زنده منجر به بازیابی سلامت عملکرد آنها با ایجاد یک حلقه کنترل خارجی می‌شود که در آن پردازش اضافی سیگنال درون‌زا برای حفظ هموستاز همراه با سیگنال‌های درمانی خارجی انجام می‌شود.

فرآیندهای کنترلی در سیستم‌های بیولوژیکی پیچیده با انواع مختلفی از تعامل، وابسته به فرکانس هستند، که در آن وجود سیستم‌های بازخوردی و کانال‌های انتقال اطلاعات در بدن نقش مهمی ایفا می‌کند.

در درمان بیورزونانس آندوژنی، تولید یک سیگنال کنترل‌گر با امکان انتخاب ویژگی وزن از نوسانات الکترومغناطیسی خود بدن مد نظر می‌باشد. حلقه کنترل‌گر خارجی با هدف بهینه‌سازی سیگنال جهت حفظ سلامت عملکردی به عنوان حلقه تشخیصی و درمانی شناخته می‌شود.

سازماندهی حلقه خارجی BRT در شکل  2.6نشان داده شده است. مطالعات تجربی و بالینی انجام شده نشان می‌دهد که هنگام سازماندهی یک حلقه کنترل‌‌گر خارجی، بدن نه تنها هموستاز خود را در طول درمان بازیابی می‌کند، بلکه توانایی اولیه برای انتخاب وزن-طیفی مناسب که منجر به بهبودی بالینی بیمار می‌شود را فراهم می‌کند‌.

سیگنال کنترل‌ درونی بدن در حلقه کنترل خارجی به 2 جزء تقسیم می‌شود:

  • فیزیولوژیکی، مربوط به حفظ هموستاز بدن؛
  • پاتولوژیک، نشان دهنده مانعی است که مانع از حفظ هموستازی می‌شود که در طول یک بیماری رخ می‌دهد.

شکل 2.6. سازماندهی سیگنال کنترل دورنی بدون در یک حلقه کنترل خارجی در BRT درون‌زا

جزء پاتولوژیک برای به دست آوردن یک سیگنال درمانی مناسب جهت سرکوب تظاهرات آن در بدن تحت پردازش ویژه قرار می‌گیرد و می‌توان از میدان‌های الکترومغناطیسی خارجی در فرآیند پردازش استفاده کرد. جزء فیزیولوژیکی سیگنال کنترل درونی بدن بدون تغییر باقی می‌ماند یا تقویت می‌شود. سپس هر دو جزء با هم ترکیب شده و به بدن ارسال می شوند. به طور کلی، حلقه کنترل خارجی را می‌توان به صورت نمادین به صورت زیر نشان داد:

S = F(SF , SP , SVN)

چنانچه S سیگنال درمانی‌SF ;جزء فیزیولوژیکی سیگنال کنترلی خود بدن است SP ;جزء پاتولوژیک سیگنال کنترل خود بدن است SVN; میدان‌های خارجی؛

پس از جداسازی فرکانسی، فیلترینگ و پردازش مکانی-زمانی و فرکانسی در بخش سخت افزاری (دستگاه BRT درون‌زا)، حلقه کنترل خارجی با سیگنال‌های الکترومغناطیسی بدن در معرض تطبیق‌پذیری قرار می‌گیرند و در نهایت سیگنال درمانی پردازش شده به بدن بازگردانده یا ارسال می شود (شکل 2.7).

شکل 2.7. پیاده سازی حلقه کنترل خارجی با استفاده از دستگاه BRT درون زا

در حالت کلی، روش پردازش مشترک سیگنال‌های داخلی بدن و میدان‌های خارجی بدن با معیارهای مشخص شده برای سرکوب پاتولوژیک و تقویت اجزای فیزیولوژیکی سیگنال داخلی بدن تعیین می‌شود و این بخش تطبیق‌پذیری به استراتژی درمانی پزشک معالج بستگی دارد. بطور کلی انتخاب نسبت دامنه، فاز و ویژگی‌های طیفی مناسب بستگی به میزان سرکوب نوسانات پاتولوژیک و تقویت سیگنال فیزیولوژیک در محل مشخص فرآیند پاتولوژیک در بدن دارد.

 

 

 

بیورزونانس درمانی برون‌زا یا BRT برون‌زا

مقدمه

در پزشکی نوین از نوعی روش درمانی که مبتنی بر نوسانات الکتریکی، میدان‌های الکترومغناطیسی و ارتعاشات بدن انسانی است، استفاده می‌شود. این نوع روش درمان با نام بیورزونانس[39] شناخته می‌شود و امروز به طور گسترده‌ای مورد توجه قرار گرفته است‌. روش بیورزونانس بر اساس ایده‌های تجربی که اولین بار توسط دکتر فرانس مورل[40] در سال ۱۹۷۷ ارائه شد، بنا شده است. پس از آن فرانس مورل به همراه مهندس اریک راشا[41] یک روش درمانی با نام اولیه MORA که از ترکیب نام Morell–Rasche گرفته شده بود، ارائه کردند. بعد‌ها از نام‌های دیگری چون درمان بیورزونانس، درمان بیورزونانس MORA، درمان اطلاعات بیوفیزیکال، درمان بیوفیزیکال MORA، درمان بیوانفورماتیک که جملگی از تحریک الکترومغناطیسی با فرکانس پایین را به کار می‌بردند، استفاده کردند. در حالیکه علیرغم تمام اسامی بکار رفته فوق برای بیورزونانس‌، این روش بر اساس همان فرضیه‌ی فرانس مورل کار می‌کند. فرانس مورل، طیف کامل میدان الکترومغناطیسی و تششعات، شامل طیف بینایی را به عنوان حامل اطلاعات مهم بیولوژیکی که می‌تواند در درمان مورد استفاده قرار گیرد، در نظر گرفت.

در درمان BRT ارائه شده توسط فرانس مورل علاوه بر ارتعاشات الکتریکی خود بیمار (‌BRT درون‌زا) از ارتعاشات و میدان الکترومغناطیسی برون‌زا (BRT برون‌زا) نیز استفاده می‌شود. دو نوع BRT وجود دارد‌: درون‌زا و برون‌زا. این دو نوع BRT علی رغم عملکرد مشترک در نحوه درمان، از نظر سخت افزاری و روش استفاده متفاوت هستند.‌BRT برون‌زا به دو صورت انجام می‌شود؛ استفاده از ارتعاشات الکتریکی با بکارگیری الکترود‌های تماسی و استفاده از میدان‌های مغناطیسی متناوب به کمک ابزارهای مغناطیس درمانی بصورت غیر تماسی. اثر خاص یا رزونانسی درمان‌های برون‌زا مستقل از محل تحریک BAP[42] بوده در حالیکه دقت انتخاب فرکانس و چگونگی کاربرد آن تعیین کننده می‌باشد. فرآیند درمان BRT برون‌زا تفاوت‌هایی با BRT درون‌زا دارد و به ویژگی‌های سیگنال خارجی استفاده‌ شده وابسته می‌باشد. یک سیگنال خارجی با ماهیت الکتریکی یا الکترومغناطیسی اگر تمایل به همگام‌سازی (رزونانس) با تعداد زیادی از فرآیندهای پیچیده ریتمیک‌ داشته باشد، باعث واکنش در بدن می‌شود. همگام‌سازی یا روزنانس زمانی رخ می‌دهد که فرکانس نوسانات دو یا چند سیستم با هم برابر باشد و در هم ضرب شود. در درمان‌های برون‌زا نوسانات یک سیگنال خارجی (‌همزمان‌کننده‌) بر نوسانات موجود در سیستم داخلی بدن تأثیر می‌گذارد. در اکثر موارد با جفت شدن دقیق فرکانس‌ها، ارتعاشات درون سیستم همزمان و یا متوقف می‌شود. باید توجه کرد که در BRT برون‌زا، اثرات معکوس به طور کامل حذف شده است، این امر تفاوت قابل توجهی با BRT درون‌زا دارد.

چنانچه کد‌ها و انتقال اطلاعات سیستم‌های بیولوژیک توسط نوسانات و پالس‌های الکتریکی و الکترومغناطیسی مطابق با فرکانس مربوطه صورت ‌گیرد، تغییر فرکانس و نیز دامنه سیگنال‌های خارجی الکترومغناطیس می‌تواند بر تنظیم سیستمیک عملکرد بدن تأثیر بگذارد. با این وجود، این تغییرات نمی‌تواند بصورت دلخواه باشد‌، بعبارت دیگر نمی‌توان سیگنالی غیر معمول و خلاف دینامیک‌ بدن انسان به آن تحمیل نمود. بعنوان مثال در استفاده از فرکانس‌هایی که به صورت آشکار با نوسانات بدن تفاوت دارند، پدیده روزنانس اتفاق نمی‌افتد. در چنین مواردی تنها راه تعیین تجربی فرکانس‌ها همراه با اثرات درمانی آن در آزمایشگاه و مقایسه آن با نتایج بالینی بدست آمده حین فرایند درمان می‌باشد. به همین دلیل در روش BRT برون‌زا، اثرات درمانی‌ BRT براساس رزونانس استوکاستیک[43] می‌باشد. در ‌BRT برون‌زا اطلاعات و طیف سیگنال‌های خارجی نقش مهمی را ایفا می‌کند. بدین لحاظ همزمانی (هم‌فرکانس شدن یا رزونانس) در این موارد، یک ویژگی استوکاستیک (تصادفی) دارد. همزمانی استوچاستیک[44] و فرایند رزونانس بر تنظیم عملکرد ارگانیسم‌ها، ثبات فرآیند‌های دینامیک و تقویت سیگنال‌های متناوب بدن، زمانیکه از نظر ویژگی‌های فاز فرکانسی بر هم منطبق شوند، تاثیرگذار می‌باشد.

در BRT برون‌زا درمان توسط یک یا دسته‌ای از فرکانس‌های معین انجام می‌شود که مقادیر این فرکانس‌ها بصورت تجربی تعیین و در شرایط آزمایشگاهی و کلینیکی تست شده‌اند. آن دسته از پالس‌ها با دامنه و شکل مشخصی که بتواند سطحی لازم از همسان‌سازی یا رزونانس را فراهم آورد، اثر درمانی را تعیین می‌نماید. در BRT برون‌زا عمدتاً از میدان مغناطیسی متناوب و یا نوسانی استفاده می‌شود لذا باید مکانیسم‌های عمومی و اثرات بیولوژیک و درمانی آنها را در نظر گرفت. مولکول‌های بافت‌های بدن (‌به استثنا هموگلوبین حاوی آهن‌) پارامگنتیک[45] و دیامگنتیک[46] ضعیف هستند، بنابر‌این آن‌ها ارزش مغناطیسی قابل ملاحظه‌ای ندارند. به همین دلیل هنگامیکه بدن در معرض میدان مغناطیسی متناوب در محدوده فرکانسی صفر تا ده‌ هزار کیلوهرتز قرار می‌گیرد، اثر قابل ملاحظه‌ای بر آنها گذاشته نمی‌شود و تضعیف نوسانات میدان مغناطیسی در بافت‌های بدن مشابه تأثیر آن میدان بر فضای باز خواهد بود.

اثرات بیولوژیک میدان‌های مغناطیسی متناوب حاصل از القای مغناطیسی، بر اساس قانون فارادی توصیف می‌شود؛ بدین صورت که میدان مغناطیسی متناوب سبب بوجود آمدن اختلاف پتانسیل و جریان‌های الکتریکی در بافت‌ها و ارگان‌های بدن می‌شود. هدایت‌پذیری الکتریکی بافت‌ها و سلول‌های مختلف بدن با توجه به فرکانس‌ها و تفاوت‌هایی که دارن، متفاوت می‌باشد و از اهمیت بسیاری برخوردار است. بر همین اساس طیف گسترده‌ای از اثرات درمانی و بیولوژیک هنگام مواجهه با میدان مغناطیسی متناوب دیده می‌شود. اطلاعات قابل دسترس در خصوص اثرگذاری میدان مغناطیسی متناوب بر انسان نشان می‌‌دهد که جریانات تحریکی با چگالی کمتر از 10 MA/m2 هیچ اثر بیولوژیک مضری ندارد. بنا بر مفاهیم الکتروفیزیولوژیک کلاسیک باید بر بزرگی جریان‌های القایی با چگالی بیشتر از 100 MA/m2 که برای سلامت انسان خطرناک هستند متمرکز شویم چرا که این جریانات از آستانه تحریک الکتریکی ساختار‌ها و بافت‌های بدن فراتر می‌روند. در BRT برون‌زا شدت میدان مغناطیسی متناوب جهت دستیابی به اثرات درمانی، هدفمند شده‌است و بنابر این جریانات به کار برده شده در این روش به طور قابل توجهی از جریان‌های القایی که برای بافت‌های بدن خطرناک هستند، شدت کمتری دارند.

جریانات موضعی و پتانسیل القایی در ارگان‌ها و بافت‌ها بدن با فرکانس معین بکار رفته در روش BRT برون‌زا منجر به همزمانی استوکاستیک در تواتر و شکل نوسانات می‌شود که کمک قابل ملاحظه‌ای به رمزگذاری و انتقال اطلاعات در بدن و ایجاد یک اثر درمانی می‌کند. باید توجه کرد که پدیده رزونانس استوکاستیک یا همان همزمانی استوکاستیک نه تنها در سطح کل ارگانیسم بلکه در سطح یک سلول نیز بروز می‌نماید. این نکته ظاهراً منطقی برای ‌روشی جدید در درمان برخی بیماری‌های عفونی در انسان محسوب می‌شود.

در روش BRT برون‌زا‌ با فرکانس‌های ثابت، از فرکانس‌های جداگانه‌ای برای شرایط بیماری‌زای مختلف و همچنین فرکانس‌های گوناگون سیستم‌ها و ارگان‌ها استفاده می‌شود. برای سهولت استفاده، این فرکانس‌ها توسط متد‌ها و یا نویسندگان مختلفی دسته‌بندی شده‌اند. آن‌ها بر اساس اثرات، ارگان‌ها و نوزولوژی[47] طبقه‌بندی شده‌‌اند.

ماهیت روش BRT برون‌زا چیست؟

هر شکلی از حیات طیف منحصر به فرد خود را از نوسانات الکترومغناطیسی دارد، یعنی هر ماکرو/ میکروارگانیسم دارای طیف فرکانس خاص خود است. هر واحد ساختاری بدن نیز با یک طیف فرکانسی مشخص مطابقت دارد. توسعه فرآیندهای پاتولوژیک منجر به تغییر در این طیف فرکانس به شکل ظهور نوسانات پاتولوژیک (ناهماهنگ) می‌شود. نوسانات دوره‌ای ساختارها و سیستم‌های بدن در روند زندگی، می‌توانند ریتم خود را تحت تأثیر عوامل خارجی تغییر دهند (فرآیند کرونوبیولوژیک). دانستن پارامترهای فرکانسی عملکرد یک اندام خاص در وضعیت نرمال یا سالم، می‌تواند بر اندام یا سیستم درگیر با عامل بیماری‌زا با انتخاب نوسانات الکترومغناطیسی خاص تأثیر بگذارد و عملکرد آن را به ریتم طبیعی نزدیک کند.

درمان بیوروزنانس برون‌زا (BRT برون‌زا) یک روش درمانی با نوسانات الکترومغناطیسی خارجی است که با آن بدن انسان، اندام‌ها و سیستم‌های منفرد و همچنین میکروارگانیسم‌های موجود در آن وارد رزونانس می‌شوند. ایده اصلی استفاده از رزونانس در پزشکی این است که با انتخاب صحیح فرکانس درمانی، می‌توان نوسانات طبیعی (فیزیولوژیکی) را در یک سیستم بیولوژیکی تقویت کرد. این اثر رزونانت، بافت‌ها و اندام‌ها را به حالت طبیعی می‌رساند و علائم بیماری‌‌های اکتسابی را که بر ساختارهای ارثی تأثیری نداشته‌اند را از بین می‌برد.

ورود باکتری‌ها، ویروس‌ها، قارچ‌ها، کرم‌ها و غیره نیز منجر به تغییر در طیف نوسانات فیزیولوژیکی می‌شود. هر یک از این نوع ارگانیسم‌ها با محدوده فرکانسی خاص خود مشخص می‌شوند. میکروارگانیسم‌های بیماری‌زا با داشتن یک ویژگی طیفی موج خاص تنها در صورتی می‌توانند وجود داشته باشند که ارتعاشات تحریف شده خاصی در سیستم بیولوژیکی وجود داشته باشد و هنگامی که ارتعاشات پاتولوژیک از بین می‌روند، میکروارگانیسم‌های بیماری‌زا از تکثیر متوقف می‌شوند و از بین می‌روند. در روش BRT برون‌زا با بکارگیری مجموعه‌ای از فرکانس‌های رزونانت معین، به فرآیند تخریب قارچ‌های مهاجم، ویروس‌ها، باکتری‌ها، تک یاخته‌ها، کرم‌ها کمک می‌کند و سموم تولید شده را از بدن دفع می‌نماید.

استفاده از روش BRT برون‌زا به صورت تک-درمانی یا در ترکیب با سایر روش های درمانی و پیشگیری کننده، نتیجه درمانی پایدار بالایی را به همراه دارد که باعث افزایش اثربخشی درمان و پیشگیری و کاهش طول مدت درمان می شود.

مکانیسم عملکرد بیولوژیکال در روش درمانی BRT برون‌زا

مسئله مکانیسم‌های تأثیر میدان‌های مغناطیسی متناوب بر روی اجسام بیولوژیکی سال‌ها مورد بحث قرار گرفته است و تعاملات فیزیکی آنان همچنان در حال بررسی می‌باشد. به طور کلی، تعامل میدان‌های مغناطیسی متناوب با محیط‌های رسانا مختلف را می‌توان به صورت الکترودینامیکی یا مگنتومکانیکال در نظر گرفت. اثرات الکترودینامیکی زمانی ایجاد می‌شوند که میدان‌های مغناطیسی با بارهای متحرک (یون‌ها) تعامل داشته باشند، که به القای پتانسیل‌ها و جریان‌های الکتریکی کمک می‌کند. پدیده‌های مگنتومکانیکال شامل اثرات جهت‌گیری بر مجموعه ماکرومولکول‌ها در میدان‌های همگن و جابجایی مولکول‌های پارامغناطیس و فرومغناطیسی در میدان‌های گرادیان قوی می‌باشد.

تعامل میدان‌های مغناطیسی متناوب با بافت‌های بیولوژیکی در سطوح ماکرو و میکروسکوپی به شکل‌گیری جریان‌های در گردش از طریق مکانیسم القای مغناطیسی کمک می‌کند و به دو روش زیر تحقق می‌یابد:

  1. تعامل‌های الکترودینامیکی میدان‌های مغناطیسی متناوب با یون‌های متحرک موجود در بافت‌ها شامل تحریک نیروهای لورنتس است که میدان‌ها و جریان‌های القایی را افزایش می‌دهد. این برهمکنش اساس پتانسیل‌های القای مغناطیسی در سیستم جریان خون است که تحت تأثیر میدان‌های مغناطیسی متناوب فرکانس پایین مورد مطالعه قرار گرفتند.
  2. جریان‌های فارادی که میدان‌های مغناطیسی متناوب بر اساس قانون القاء فارادی در بافت‌ها القا می‌کنند که می‌تواند زمینه تحریک بافت‌های تحریک پذیر الکتریکی را فراهم کنند. برخی از داده‌ها نشان می‌دهند که میدان‌های مغناطیسی می‌توانند با القای جریان‌های لوکال به سرعت بر بسیاری از سیستم‌های سلولی و بافتی تأثیر بگذارند، سطوحی که بالاتر از سطوح طبیعی هستند. این اثر می‌تواند به عنوان پایه‌ای برای طیف گسترده‌ای از اثرات بیولوژیکی مشاهده شده در هنگام قرار گرفتن در معرض میدان‌های مغناطیسی باشد.

از نظر پدیدارشناسی تاثیر میدان‌های مغناطیسی متناوب بر واکنش‌های مواد بیولوژیکی را می‌توان به صورت‌های زیر توصیف کرد:

الف) القای پتانسیل‌های الکتریکی در سیستم گردش خون؛

ب) القای طیف وسیعی از تغییرات توسط میدان‌های مغناطیسی متناوب در سطوح سلولی و بافتی با چگالی جریان القایی بیش از  mA/m210‌، چنانچه بسیاری از این اثرات ناشی از تعامل با اجزای غشای سلولی است.

در میان مکانیسم‌های متعدد پیشنهادی برای تعاملات مستقیم میدان‌های مغناطیسی متناوب با بدن انسان سه مورد محتمل‌تر هستند: جریان‌های الکتریکی القایی در شبکه‌های عصبی، فرآیندهای رادیکال آزاد و مگنتیت بیوژنیک (مواد بیولوژیکی داخل بدن که خاصیت مغناطیسی دارند).

جریان‌های الکتریکی القا شده در بافت ها توسط میدان‌های مغناطیسی متناوب به طور مستقیم رشته‌های عصبی منفرد را هنگامی که قدرت میدان داخلی از چند V/m فراتر می‌رود، تحریک می‌کند. برخلاف سلول‌های منفرد، جریان‌های بسیار ضعیف‌تر می‌توانند بر انتقال سیناپسی در شبکه‌های عصبی تأثیر بگذارند. چنین پردازش سیگنال توسط سیستم عصبی معمولاً توسط ارگانیسم‌های چند سلولی برای شناسایی و پاسخ به سیگنال‌های ضعیف محیطی استفاده می شود. فرض بر این است که حد پایین شدت سیگنال مشخص شده توسط شبکه عصبی 1 mV/m  است، اما با توجه به آخرین داده‌ها، مقادیر آستانه در محدوده 10-100 mV/m محتمل‌تر به نظر می‌رسد .

مکانیسم رادیکال آزاد یکی از مسیرهای محتمل‌ برای عمل بیولوژیکی میدان‌های مغناطیسی متناوب است که در سطح سلولی، بافتی و بیشتر در سطح ارگانیسم از طریق مجموعه‌ای از واکنش‌های بیوشیمیایی تحقق می‌یابد. توانایی میدان‌های مغناطیسی متناوب برای ایجاد تغییرات قابل توجه در متابولیسم و ​​عملکرد سلولی، ظاهراً از طریق تولید گونه‌های اکسیژن فعال که می‌تواند در اثرات بیولوژیکی پیشرو باشد.

کریستال‌های مگنتیت، کریستال‌های کوچک فرومغناطیسی اکسیدهای آهن با اشکال مختلف) مواد فرومغناطیسی با منشأ بیولوژیکی – مگنتیت بیوژن (Fe3O4 در بافت‌های حیوانی و انسانی وجود دارند و در داخل سلول‌ها به شکل مگنتوزوم‌ها تجمع می‌یابند. محاسبات مدرن نشان می‌دهد که حد پایین تأثیر میدان‌های مغناطیسی متناوب بر کریستال‌های مگنتیت در حدT µ است. بر اساس نتایج تأثیر میدان‌های مغناطیسی متناوب خارجی بر سلول‌های بدن نیز از طریق این مکانیسم قابل انجام می‌باشد. با این حال، تحت شرایط خاصی مگنتوزوم‌ها می‌توانند نقش کلیدی به ویژه در شکل‌گیری حافظه بلندمدت انسان داشته باشند و در ظهور و توسعه آسیب‌شناسی‌های مختلف شرکت کنند‌. اخیراً همراه با محتوای طبیعی ذرات مگنتیت در بدن، مشکل کانی‌های بیماری‌زا به‌ویژه در سیستم قلبی عروقی که در نتیجه آلودگی‌های محیطی است، مورد بررسی قرار گرفته است.

رزونانس استوکستیک (تصادفی)  به عنوان مکانیسم کلی اثر بیورزونانس تراپی درون‌زا و برون‌زا

در روشBRT درون‌زا و برون‌زا با وجود تفاوت در اصل تشکیل عامل واکنش، رزونانس تصادفی به عنوان مکانیسم کلی عمل درمانی نقش مهمی دارد. قرارگرفتن در معرض میدان‌های مغناطیسی در حالت ریتمیک (پالسی) در روشBRT برون‌زا سبب ایجاد تحریک و هدایت در بدن می‌شود که در نتیجه آن سطح تعاملات فیزیولوژیکی افزایش می‌یابد. در عین حال، بدلیل تفاوت‌هایی که در مکانیسم‌ بیولوژیکی روش‌های BRT درون‌زا و برون‌زا وجود دارد، اثرات درمانی هر روش متفاوت می‌باشد. رزونانس تصادفی در BRT درون‌زا شامل غلبه بر آستانه و دریافت پاسخ در فرآیند تقویت سیگنال تأثیرگذار (درمانی) در نتیجه آزاد شدن انرژی از نویز پهنای باند است درحالیکه در BRT اگزوژنی، هنگام استفاده از میدان‌های مغناطیسی متناوب خارجی با فرکانس‌های خاص، رزونانس تصادفی نقش اصلی را ایفا می‌کند. این مکانیسم مبتنی بر مدولاسیون همزمان کانال‌های ولتاژدار (Na+، k+، Ca+2) غشای سلولی توسط میدان‌های مغناطیسی متناوب خارجی است که به مدولاسیون جریان‌های انتقال یون تبدیل می‌شود. وجود تعداد بالای کانال یونی در غشای سلولی می‌توان آنها را به‌عنوان گیرنده‌های اولیه سیگنال‌های خارجی در نظر گرفت. در نتیجه، تقویت رزونانسی سیگنال اصلی رخ می‌دهد که می‌تواند به ده ها و صدها برابر برسد و منجر به افزایش نسبت سیگنال به نویز شود. بنابراین، اثر درمانی BRT اگزوژن با وارد کردن یک سیگنال خارجی به سیستم بیولوژیکی، در نتیجه‌ی رزونانس تصادفی، فرکانس و زمان ریتم‌های درون‌زا بدن با نوسان لحظه‌ای فرآیندهای فیزیولوژیکی در بدن حاصل ‌می‌شود. بر این اساس، انتخاب فرکانس‌های بیولوژیکی مهم برای BRT اگزوژن بسیار مهم است که اثر حاصل از آن منجر به یک اثر درمانی می‌شود. چنین انتخابی می‌تواند هم به صورت تجربی و هم تجربی بر اساس نتایج بالینی، به دست آمده در طول کاربرد درمانی فرکانس‌های انتخاب شده محقق شود. در پایان می‌توان اشاره کرد که رزونانس تصادفی در حال حاضر یکی از قابل قبول‌ترین مفاهیم نظری است که مکانیسم‌های عملکرد درمانی BRT درون‌زا و برون‌زا را توصیف می‌نماید.

موارد استفاده و منع استفاده از روش BRT برون‌زا

موارد مجاز در بکار‌گیری از این روش:

  • اختلالات عملکردی اندام‌های مختلف
  • بیماری‌های سیستم عصبی و ارگان‌های حسی
  • سندرم‌های درد با نقطه شروع و مکان متفاوت
  • بیماری‌های سیستم گردش خون، تنفسی و دستگاه گوارش
  • بیماری‌های پوستی و بافت زیر جلدی
  • بیماری‌های سیستم اسکلتی عضلانی
  • بیماری‌های ارگان‌های دستگاه تناسلی و ادراری
  • زخم‌های دیرترمیم شونده، خونریزی و فرآیند‌های التهابی حاد و مزمن (ویروسی، باکتریال، قارچی و …‌)، مسمومیت‌های قارچی

موارد غیر مجاز در بکارگیری از این روش:

  • نئوپلاسم‌های خوش‌خیم و بد‌خیم
  • اختلالات انعقاد خون‌، اختلالات حاد گردش خون عروق کرونر قلبی و مغزی
  • حاملگی و صرع
  • بیمارانی که پیس‌میکر دارند
  • بیمارانی که تحمل جریانات الکتریکی را ندارند
  • بیماری‌ها و آسیب‌های پوستی در محلی که تحریک الکتریکی صورت می‌گیرد
  • در وضعیت هیجان ذهنی حاد یا مستی

تجهیزات و ملزومات فنی مورد نیاز‌

روش‌های تشخیصی و درمانی مورد استفاده در این متد با می‌تواند با تجهیزات پزشکی زیر انجام شود:

  1. دستگاه‌ تشخیصی-درمانی الکتروپانکچر، الکترومغناطیس و نور درمانیMINI-EXPERT شامل دو دستگاه‌ MINI-EXPERT-DT، MINI-EXPERT-TT رجیسترشده با شماره‌: RZN 2014/1393 به کمک نقاط فعال بیولوژیک BAP[48] و نواحی فعالی بیولوژیک BAZ[49]
  2. دستگاه درمانی بیورزونانس IMEDIS-BRT و IMEDIS-BRT-PC برای نقاط و نواحی فعال بیولوژیک ریجستر شده با شماره‌: RZU 2014/1396
  3. دستگاه تشخیصی-درمانی الکتروپانکچر، تست دارویی، درمان بیورزونانس و الکترومغناطیس و نور درمانی IMEDIS-EXPERT برای نقاط و نواحی فعال بیولوژیک رجیستر شده به شماره: FSR 2010/08232

استفاده از دستگاه‌های فوق با دستورالعمل‌های فنی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری مطابق با دفترچه راهنمای کاربر صورت می‌پذیرد.

شرح استفاده از روش بیورزونانس برون‌زا

شرایط عمومی‌

هر یک از تجهیزات فوق از یک بخش درمانی برخوردار است که می‌تواند پالس‌هایی با فرکانس‌های مشخص برای اصلاح اختلالات ارگان‌ها و عملکرد آنها تولید نماید. این فرکانس‌ها می‌تواند توسط پزشک به صورت دستی و آنی و یا به صورت برنامه‌هایی مشخص زمان دار بکار گرفته شود، مانند برنامه‌‌های مدون درمانی با فرکانس‌های منطبق بر ریتم مغزی که توسط مرکز IMEDIS در دستگاه‌ها تعبیه شده‌اند. در تجهیزات فوق الذکر شرکت ایمیدیس برای هر یک از بیماری‌های خاص مانند بیماری‌های ناشی از باکتری‌، ویروس‌ها‌، انگل‌ها‌، کرم‌ها و قارچ‌ها فرکانسی‌ معین در نظر گرفته است. باید توجه کرد که پالس‌های نوسانی با تناوب تکرار شونده، هارمونی یا همسازی بالاتری ایجاد خواهند کرد که این طیف فرکانسی می‌تواند محدوده چند مگاهرتز و بالاتر را شامل شود.

بیماران به دو روش مختلف می‌توانند در معرض جریان الکتریکی (تماسی) با استفاده از الکترودهای فلزی و الکترودهای ساخته شده از لاستیک رسانا و یا میدان مغناطیسی (غیر‌تماسی) با استفاده از ابزارهای مختلف بکاررفته در مغناطیس درمانی همچون سلف‌ها به شکل “حلقه” یا “کمربند” قرار گیرند. محل صحیح قرارگیری الکترودها و القاگرها در درمان بسیار مهم می‌باشد. می‌توان آن‌ها را مستقیم روی منطقه‌ای از بدن و یا در محل برآمدگی بدن قرار داد. همچنین الکترود‌های فلزی و پلاستیکی رسانا را می‌توان به طور مستقیم روی پوست منطقه مبتلا نیز قرار داد. با استفاده از “کمربند ” القاگر مغناطیسی تقریباً می‌توان تمام ارگان‌ها را پوشش داد (با قرار دادن کمربند بر روی جلو و پشت و حتی کنار ارگان).

قوانین عمومی عبارتند از‌:

  • الکترودهای دستی که عمدتاً برای درمان ارگان‌های بالای دیافراگم به کار می‌رود.
  • الکترودهای پایی که عمدتاً برای درمان ارگان‌های پایین دیافراگم به کار می‌رود.

با توجه به اینکه سیستم مریدین‌ها از تمام قسمت‌های بدن عبور می‌کند از هر دو الکترودهای‌ دست و پا برای درمان بخش‌های مختلف بدن استفاده می‌شود. جهت افزایش اثرات درمانی امکان استفاده همزمان از هر دو الکترود‌ دست و پا و یا القاگرهای مغناطیسی وجود دارد. آنچه که حائز اهمیت می‌باشد آن است که پا به درستی برروی الکترود‌های پایی قرار گیرد و بخوبی با آن‌ها در تماس باشد. علاوه بر آن می‌توانید با مرطوب کردن کف پا تماس الکتریکی را بهبود بخشید. شدت نواسات (‌دامنه موج) در زمان الکترو‌تراپی را می‌توان از طریق آستانه حساسیت بیمار تنظیم نمود تا اثرات درمانی مورد نظر حاصل شود. شدت امواج حین درمان بر اساس روش VRT “IMEDIS-TEST” تعیین می‌شود. در اکثر موارد، شدت قابل تحمل و مؤثر حین درمان در دستگاه حدود 30 C.U. می‌باشد. به منظور حفظ و تکمیل فرآیند درمان، امکان انتقال برنامه درمانی بر یک حامل اطلاعات (مانند گرانول قندی) و مصرف خوراکی آن برای دو تا سه بار در هفته وجود دارد. در شرایط حاد می‌توان تعداد دفعات و مقدار دوز آن را افزایش داد.

شیوه استفاده از روش درمانی بیورزونانس برون‌زا (Exogenic BRT)

در درمان هر بیماری لازم است به یک سری از سؤالات استاندارد پاسخ داده شود:

  • تشخیص بیماری یا سندروم بنا بر روش‌های رایج
  • تعیین دقیق جراحت و مشکل ارگان
  • تغییرات پاتولوژیک بارز که به تعیین بیماری‌های درونی کمک می‌کند، مانند التهاب‌، دیستروفی[50]، دیسکنزی[51] و غیره
  • انتخاب محل قرارگیری آناتومیک و توپوگرافیک الکترود‌ها یا UMT[52]
  • انتخاب نوع درمان (‌الکتریکی یا مغناطیسی‌)، نوع و محل الکترودها یا UMT بروی بدن
  • انتخاب دستگاه مرتبط
  • تعیین بخش‌های درمانی (‌انتخاب مُدهای مختلف و نحوه اعمال آن، ترتیب تغییرات مُد‌ها)
  • استراتژی دوره درمانی (تعداد جلسات در روز، هفته و غیره و طول دوره درمان)

قابل ذکر است روش‌های R. VOLL یا VRT می‌توانند به انتخاب رژیم درمانی صحیح و مؤثر کمک شایانی نماید.

پیامد‌های احتمالی در روش درمانی بیورزونانس

در طول BRT ممکن است بیمار حس منحصر بفردی را تجربه کند، بطوریکه از نظر ادراکی در طول دوره درمان یک حس زوال در سطح سلامتی بیمار بروز نماید. این علائم فعال‌شدن نیرو‌های داخلی بدن با هدف درمان بیماری ناشی می‌شود.

عوارض احتمالی حین درمان BRT:

  • استرس شدید که منجر به واکنش‌های تطبیقی بدن می‌شود
  • استفاده از الکل، دارو‌های توهمی مخصوصاً آنهایی که بروی سیتسم عصبی مرکزی اثر می‌گذارند‌، هورمون‌ها
  • تغییر غیر مجاز تجویز‌های پزشک توسط بیمار
  • از دست رفتن اعتماد بین بیمار و پزشک

با تشدید بارز بیماری، لازم است عملکرد وضعیتی بیمار بررسی و اصلاح گردد و یا درمان BRT موقتاً متوقف شود و با توجه به شرایط بالینی حاضر، درمان دقیق‌تری تجویز گردد.

 

[1] Benjamin Franklin

[2] Alesandro Volta

[3] Luigi Galvani

[4] Charles Le Roy

[5] , George Beard

[6] neurasthenia

[7] George Simon Ohm

[8] Carl Ludwig

[9] Augustus Waller

[10] Willem Einthoven

[11] Reinhold Voll

[12] August Weihe

[13] G.S.D. Morrant

[14] Roger de la Fuye

[15] homeosiniatry

[16] Werner

[17] Medicine testing

[18] Stratum corneum

[19] Stratum granulosum

[20] Stratum spinosum

[21] Stratum basal

[22] Stratum corneum

[23] Electroaccupuncture According to R. Voll

[24] Indicator drop

[25] Dr. Reinhold Voll

[26] Kim Bong-han

[27] Jean-Claude Darras

[28] Pierre de Vernejoul

[29] Pierre Albarede

[30] Dr. Romen Avakyan

[31] Dr. Ion Dimitrescu

[32] توضیح مترجم: مقصود، داروها و ترکیبات متشکل از بافت و اندام موجودات زنده است

[33] Franz Morel

[34] Erich Rasche

[35] Yu.V. Gotovsky

[36] EO.V. Gotovsky

[37] Ludwig von Bertalanffy

[38] ‌flicker‌

[39] BRT: Bioresonance therapy

[40] F. Morel

[41] E. Rasche

[42] BAP: Biological active point

[43]‌Stochastic: تصادفی

[44]‌Stochastic synchronization: همزمانی تصادفی یا استوچاستیک یک پدیده بنیادی در نوسانگرهای غیرخطی خودپایدار است که تحت تأثیر یک اثر متناوب قرار می‌گیرند یا با یکدیگر جفت می‌شوند

[45]‌Paramagnetic: موادی که الکترون‌های جفت نشده در مدار الکترونی خود دارند و زمانیکه در میدان مغناطیسی قرار گیرند، در جهت میدان مغناطیسی، مغناطیسی می‌شوند

[46]‌Diamagnetic: موادی که تمام الکترون‌های آن بصورت جفت شده می‌باشد و زمانیکه در میدان مغناطیسی قرار گیرند، در خلاف جهت میدان مغناطیسی، مغناطیسی می‌شوند

‌9 Nosology: دانش شناخت نوسودها؛ که محصولات حاصل از بافتهای بیمار یا ترشحات و اجساد میکروارگانیسم‌های بیماری زا در بدن فرد هستند.

[48] Biological active point

[49] Biological active zone

[50] Dystrophy: به گروهی از بیماری‌ها گفته می‌شود که باعث ضعف پیشرونده ناشی از کاهش توده عضلانی می‌شوند

[51] Dyskinesia: به حرکات کنترل نشده و غیر لرادی گفته می‌شود

UMT [52]: ابزارهای مغناطیس درمانی

فهرست
    wpChatIcon